JavaRush /وبلاگ جاوا /Random-FA /تولد یک برنامه نویس: در 9 ماه از ابتدا تا توسعه دهنده جاو...
hermanurikh
مرحله
Санкт-Петербург

تولد یک برنامه نویس: در 9 ماه از ابتدا تا توسعه دهنده جاوا

در گروه منتشر شد
سلام به همه! دوره آزمایشی من در شغل جدیدم به پایان رسیده است و اکنون می توانم در نهایت سابقه استخدامم را به اشتراک بگذارم. من 22 سالمه، تحصیلات اقتصادی دارم. همین یک سال پیش (فوریه - مارس) من هیچ مهارت برنامه نویسی نداشتم و فقط در بازی های زیمنس قدیمی (به شکل پنجره خوش آمدگویی "پاور شده توسط جاوا" هنگام شروع بازی) با جاوا مواجه شدم. تولد یک برنامه نویس: در 9 ماه از ابتدا تا برنامه نویس جاوا - 1یک سال پیش در بخش پشتیبانی فنی کار کردم. نمی گویم کار بدی است یا آن را دوست ندارم، اما جالب نیست. و معلوم شد که در یک لحظه فکر کردم - خوب است شغلی داشته باشید که با احساس "لعنتی، من دوباره کار می کنم" به آن نرفتید، اما لذت را به همراه داشت. فکر کردم - اگر مثلاً یک سال داشتم که در طی آن لزوماً مجبور به کسب درآمد نبودم و می توانستم هر کاری که می خواهم انجام دهم، چه کار می کردم؟ جواب به خودی خود آمد - در خانه می نشستم و برنامه نویسی را یاد می گرفتم. سپس تصمیم گرفتم که این به من بستگی دارد. فهمیدم که یادگیری برنامه نویسی از ابتدا دشوار است، که این یک شکست موقت در حرفه من خواهد بود (شک نداشتم که Junior Developer کمتر از من در آن کار دریافت کرده است)، اما آن را به عنوان یک قدم به عقب برداشتم. تا دو قدم به جلو برداشته شود. خوب. زودتر گفته شود. از آنجایی که من مطلقاً هیچ درکی از زبان های برنامه نویسی نداشتم، اولین ایده من مطالعه زبانی بود که بیشتر در مورد آن شنیده بودم (از آن برای توسعه نرم افزار در شرکتی که در آن کار می کردم استفاده می شد) - PHP. باشه، دختره از من حرف زد. او پیشنهاد کرد که در شرکت آنها (توسعه برنامه های تلفن همراه) اندرویدی ها به جاوا بنویسند + به نظر می رسد حقوق آنها خوب است. من در گوگل سرچ کردم و در مورد آن فکر کردم و تصمیم گرفتم جاوا را یاد بگیرم. اولین قدم من تلاش های سنتی برای یادگیری چیزهای جدید بود - خود را با کتاب مسلح کنید، بر نظریه تسلط پیدا کنید و بروید! اینطوری کتاب هورستمن و کورنل - جاوا را به دست آوردم. مبانی. مارس 2014 بود. به طور کلی، در تمام زندگی ام به شدت در مطالعه مطالب از روی کتاب بد بودم. این احتمالاً به این دلیل است که کدام شیوه ادراک در یک فرد غالب است. من همیشه مطالب را واقعاً بعد از اینکه عملاً روی آن کار کردم، تثبیت کردم و با آن بازی کردم، یاد گرفتم. بنابراین، اولین تلاش من برای یادگیری جاواطبق کتاب، آنها محکوم به شکست بودند. با این حال کتاب خوب است. جایی در ماه آوریل با گروه JavaRush VKontakte روبرو شدم. بعد همه چیز مثل روی ریل پیش رفت. حل مسائل، بسیاری از مسائل، همراه با کمی تئوری به وضوح بهترین راه برای یادگیری مطالب است (حداقل برای من). من در خانه نشستم، در محل کارم نشستم و تصمیم گرفتم، تصمیم گرفتم، تصمیم گرفتم) در آن زمان بود که بیشتر متقاعد شدم که برنامه نویسی برای من جالب است. یادم نمی آمد اینقدر به چیزی گیر کرده بودم. سه ماه گذشت و در این مدت به سطح 20 رسیدم. به نظرم می رسید که اگر قبلاً به عنوان برنامه نویس شغلی پیدا کرده باشید، یادگیری زبان بیشتر سریعتر پیش می رود - آنگاه 8 ساعت در روز، 5 روز در هفته در این محیط خواهید بود و بسیار سریع پیشرفت می کنید. بنابراین در ماه اوت شروع به ارسال رزومه کردم. یکی دو جا برایم تکالیف آزمایشی فرستادند که در نتیجه هیچ پیشنهاد کاری دریافت نکردم - به گذشته نگاه می کنم، حتی یک بار هم تعجب نمی کنم - ممکن است تکلیف داده شده را حل کرده باشم، اما چه سبک کدنویسی بدی داشتم) B به هر حال، این یک منهای کوچک JavaRush است - تا زمانی که مشکل حل شود و تست ها گذرانده شوند، کار شمارش می شود، اگرچه کد شما ممکن است چیزهای زیادی را به جا بگذارد. کافی است همان پلاگین Checkstyle را در Intellij IDEA نصب کنید و وضعیت متفاوت خواهد بود - نقاط "مشکوک" را در کد برجسته می کند که به شما امکان می دهد نه تنها کد کارآمد، بلکه زیبا و صحیح را نیز بنویسید. به هر حال، در سپتامبر برای اولین مصاحبه با من تماس گرفتند. جای خالی تقریباً شامل موارد زیر است - یک توسعه دهنده از هر سطحی، ما حقوقی متناسب با مهارت ها ارائه می دهیم. در این مصاحبه، وظایف تقریباً به شرح زیر بود - یک قطعه کد داده شد. آیا درست نوشته شده است و چه مشکلاتی ممکن است وجود داشته باشد؟ یادم نیست چند تا از آنها را درست زدم. به طور کلی، لازم بود در مورد Null به خاطر بسپارید، تقریباً تمام سؤالات در مورد آن بود - که نباید به پارامتر متد بدون بررسی اولیه آن (اگر param != null) دسترسی پیدا کنید. بر اساس نتایج، به من پیشنهاد شد که ماه اول را به صورت رایگان (به عنوان کارآموزی) کار کنم، سپس حقوق کمتری (هر چند نه چندان زیاد) نسبت به محل کارم در آنجا بود. من به خوبی فهمیدم که نباید انتظار پیشنهادهای فوق العاده داشته باشم، زیرا تئوری کمی می دانستم، فقط در JavaRush تمرین می کردم، تجربه صفر و غیره. بنابراین، من موافقت کردم که در 2 هفته (زمان مناسب برای ترک محل قدیمی خود) ترک کنم. در همان زمان رزومه خود را به شرکت دیگری ارسال کردم. این شرکت موارد زیر را ارائه کرد:
  • 2 ماه آموزش Java EE (2 بار در هفته به مدت 4 ساعت)
  • اگر نتایج خوبی از خود نشان دهید (با موفقیت از پروژه خود که این دو ماه است در حال نوشتن آن هستید دفاع کنید)، پس به شما پیشنهاد کار داده می شود.
شرکت بسیار خوب، خارجی، شناخته شده و شرایط کاری عالی است - خلاصه، من خیلی بیشتر از جایی که قبلاً به من پیشنهاد داده بودند، می خواستم به آنجا بروم. انتخاب برای آموزش با او شامل 3 مرحله است:
  1. انجام کارهای عملی در خانه.
  2. در صورت موفقیت، شما به آزمون کامپیوتر در دفتر دعوت می شوید.
  3. در صورت موفقیت آمیز بودن آزمون، در همان روز با شما مصاحبه می شود.
من کارهای عملی را بدون هیچ مشکلی انجام دادم - با تشکر فراوان از JavaRush و مشکلات آنها، پس از آن این وظایف بسیار ساده به نظر می رسید. 3 کار وجود داشت: در RegExp (گوگل کمک کرد، زیرا من خودم نمی توانستم آنها را تحمل کنم و به یاد نمی آوردم)، در مورد الگوریتم ها (بسیار ساده، بیشتر یک تمرین ذهنی) و در مورد نوشتن/خواندن از روی یک فایل (وجود دارد بسیاری از اینها در دوره JavaRush). من به آزمون کامپیوتر دعوت شدم. من برای تست با استفاده از وب سایت quizful آماده شدم . این آزمون‌ها کمک زیادی کردند، حتی برخی از سؤالات به هم خوردند. آزمون را با موفقیت پشت سر گذاشتم و شروع به مصاحبه کردند. این مصاحبه را احتمالا هرگز در زندگی ام فراموش نخواهم کرد. تنها چیزی که کسی که با من مصاحبه می کرد می خواست از من بشنود، مبانی تئوری جاوا بود، مانند:
  • تفاوت بین استثناهای بررسی شده و تیک نشده چیست؟
  • کلاس Object چه متدهایی دارد و چرا به آنها نیاز است.
  • چه نوع مجموعه هایی وجود دارد و چرا وجود دارد.
  • و کمی در مورد multithreading.
JavaRush یک دوره عالی است، به شما یاد می دهد که چگونه مشکلات را حل کنید و برنامه ریزی کنید، اما تئوری (برای مصاحبه) باید جداگانه یاد شود، همانطور که من با شنا کردن در این موضوعات مانند ماهی در آکواریوم متقاعد شدم. می خواستند مرا ببندند. من او را درک می کنم - تقریباً نمی توانستم به وضوح به هیچ چیز پاسخ دهم ، سعی کردم همه چیز را از نظر نوشتن کد بگویم ، اما او به تئوری علاقه مند بود. اما مطمئناً می‌دانستم که واقعاً می‌خواهم وارد این دوره کارآموزی شوم و می‌دانستم که اگر به من وقت بدهند، به همه اینها می‌رسم و تئوری تاسف‌آور را یاد می‌گیرم. همه اینها را به او گفتم و او در نیمه راه با من ملاقات کرد - او پیشنهاد داد تا یک هفته دیگر ملاقات کنیم، اما فعلاً لیستی از موضوعات را به من داد (تقریباً همانطور که در بالا توضیح دادم) و گفت از کجا می توان آنها را یاد گرفت - فقط یک آموزش Oracle ، شامل همه موارد زیر است: http://docs.oracle.com/javase/tutorial/ در طول یک هفته، این آموزش را به طور کامل مطالعه کردم و یک روز قبل از روزی که انتظار می رفت در یک کار جدید باشم، برای مصاحبه دوم رفتم. ظاهراً شخصی که با من مصاحبه کرد بیشتر از همه تحت تأثیر حس هدفمندی من قرار گرفت (می دانستم که اگر این دوره کارآموزی را بپذیرم، اتفاق بعدی فقط به من بستگی دارد - در عرض دو ماه همه چیزهایی را که لازم داشتم متوجه می شدم). به هر حال من این دوره کارآموزی را پذیرفتم و از رفتن به محل کار در جایی که قبلاً به من پیشنهاد شده بود خودداری کردم. در طول 2 ماه، ما با موضوعات زیادی از Java EE آشنا شدیم، مانند: Servlets، JSP، Hibernate JSF، Spring و خیلی، خیلی بیشتر - در نتیجه کارآموزی، ما آشنا بودیم (ما یک ایده تقریبی داشتیم. ) در مورد پشته اصلی فناوری های Java EE. همچنین در دوره کارآموزی پروژه خودمان را نوشتیم که در پایان باید با موفقیت برای استخدام ارائه می شد. اولین احساسم را وقتی در اولین سخنرانی بودم به یاد دارم. من به تکلیف این پروژه نگاه کردم (بلافاصله در اولین سخنرانی ارائه شد) و حتی متوجه نشدم از کجا شروع کنم و چگونه آن را انجام دهم. همچنین به یاد می‌آورم که چه چیزی برای انجام موفقیت‌آمیز آن لازم بود. این دو ماه تقریباً تمام فکر در سرم این بود که اشتغال موفق و تحقق یک آرزو در دستان من است و نه بیشتر. به هیچ کس دیگری بستگی نداشت که بتوانم آن را انجام دهم. فقط از من من قبلاً کارم را رها کرده بودم، تقریباً هیچ پولی نداشتم و واقعاً سخت بود. صبح می نشستم، روز می نشستم، شب می نشستم، اما از شادی خسته نمی شدم - یادم نمی آید چه زمانی با چنین وسواسی خود را وقف کاری کردم. این بار یک بار دیگر به من کمک کرد تا بفهمم چقدر برنامه نویسی را دوست دارم و چقدر دوست دارم در این زمینه کار کنم. در فارغ التحصیلی پروژه ام را ارائه کردم. من واقعاً خوب از آن دفاع کردم، ظاهراً خیلی بهتر از حد انتظار، و به عنوان یک استثنا، نه برای موقعیت اولیه، بلکه بلافاصله برای سمت توسعه دهنده جاوای میانی استخدام شدم. 9 دسامبر 2014 بود. باورم نمی شد، اما پیشنهاد کار در مانیتور جلوی من بود. مهندس نرم افزار. این اتفاق افتاد. 15 دسامبر به سر کار برگشتم. هرگز یک بار به این فکر نکردم که "لعنتی، من نمی خواهم سر کار بروم." هر روز صبح که از خانه بیرون می‌روم، می‌دانم چرا می‌روم سر کار، چه کار خواهم کرد و چقدر آن را می‌خواهم. این من را فوق العاده خوشحال می کند. ارزش دارد و ارزش آن بهایی را داشت که برای رسیدن به رویای خود باید می پرداختید. آرزو می کنم همه شما که واقعاً می خواهید برنامه نویس شوید در رسیدن به هدف خود پیش بروید. بیش از حد واقعی است، بسیار نزدیک است، اما باید برای آن هزینه کنید. با زمان و اعصاب تلف شده خود بپردازید، زیرا یادگیری چیزی از ابتدا ساده ترین مرحله نیست. JavaRush به من کمک کرد این اولین قدم ها را به راحتی انجام دهم، و من کسی نبودم که در همان ابتدا به دلیل پیچیدگی ظاهری و فراوانی نظریه از برنامه نویسی روی گردان شدم. بنابراین، من توانستم ایده نسبتاً دیوانه وار خود را در مورد تغییر اساسی در زمینه فعالیت حرفه ای (حتی در غیاب آموزش فنی) به پایان برسانم. و قطعا می توانید.
نظرات
TO VIEW ALL COMMENTS OR TO MAKE A COMMENT,
GO TO FULL VERSION