پرونده
اگر در حال حاضر 35 سال سن دارید، این دلیلی برای شروع نکردن تحصیل نیست! البته، وقتی سالها تجربه ارزشمند در صنعت دیگری پشت سر خود داشته باشید، این کار چندان آسان نیست، اما اصلاً ناامیدکننده نیست. ما یک مثال عالی داریم - ایلیا از اودسا تصمیم گرفت دقیقاً در این سن از یک کوهنورد صنعتی به یک برنامه نویس صنعتی بازآموزی کند. و او موفق شد. یکی از جذاب ترین و کامل ترین داستان های موفقیت را در JavaRush بخوانید!
- چه کسی: ایلیا آلتروویچ
- شغل: کوهنورد صنعتی
- سن شروع تمرین: 35
- محل زندگی: اودسا، اوکراین
- اولین شغل به عنوان برنامه نویس: بعد از 1 سال و 8 ماه (فوریه 2015) - در 37 سالگی.
- او در حال حاضر چه کار می کند: هنوز یک برنامه نویس است، یک شرکت را تغییر داده =)
- داستان اصلی
زمینه
من میخواهم داستانم را به اشتراک بگذارم، زیرا نسبت به افراد شگفتانگیزی که این منبع را ایجاد کردهاند و جامعهای که این منبع را به وجود آورده احساس تعهد اخلاقی میکنم. من می خواهم به نوعی از سازندگان تشکر کنم و "جوارشی ها" را که هنوز به هدف گرامی خود نرسیده اند تشویق کنم و با انگیزه خوبی آنها را تقویت کنم! نتیجه نهایی: من الان دو هفته است که به عنوان برنامه نویس کار می کنم و این تا حد زیادی به لطف Java Rush است .من 37 ساله متاهل و دو فرزند 6 و 3 ساله هستم. در 15 سال گذشته به عنوان کوهنورد صنعتی (کوهنورد در ارتفاعات) کار کرده ام. کار، همانطور که متوجه شدید، کمی کمتر از هیچ ربطی به برنامه نویسی دارد.به طور کلی، کار بد نیست، هوا تازه است، شما را مجبور می کند که خود را در " شکل " نگه دارید، وقت آزاد کافی دارید، شما رئیس خود هستید. و بد نیست برای پول ( در فصل ). ولی :
- فصلی بودن آن مشخص است. یعنی برای 3-4 ماه در سال عملاً هیچ کاری وجود ندارد .
- بدون چشم انداز با 15 سال کار در این زمینه، متوجه شدم که در 5 تا 10 سال آینده بسیار بعید است که چیزی تغییر کند ( حداقل برای بهتر شدن ).
- بچه ها شروع به بزرگ شدن کردند و معلوم بود که پول کافی نبود...
- تازه شروع به کسل کننده شدن کرد... 15 سال زمان بسیار زیادی است، هر چیزی کسل کننده خواهد شد.
- در تمام طول سال کار وجود دارد.
- چشم انداز رشد خوب؛
- حقوق بسیار بالاتر ( اگر نه بلافاصله، در آینده )؛
- کار جالبی که من به آن تمایل دارم.
مطالعات
اولین کتاب من در مورد جاوا " برنامه نویسی جاوا برای کودکان، والدین و پدربزرگ ها " نوشته یاکوف فاین بود . مطمئن نیستم این کتاب را به مبتدیان توصیه کنم یا نه؛ شاید کتاب های بهتری وجود داشته باشد، اما در آن زمان خواندن آن جالب و کاملاً قابل درک بود. من با دقت از طریق مثال های عملی ارائه شده در آنجا کار کردم، که حداقل مهارت های عملی لازم را برای پیشرفت بیشتر به من داد. خواندن کتاب را تمام کردم و تصمیم گرفتم دنبال دوره های آموزشی بگردم. دوره های حضوری گران بود و من مطمئن نبودم که ارزشش را داشته باشد. و در آن لحظه به یاد آوردم که در حین کار بر روی کتاب، در جایی (به نظر می رسد در مورد habrahabr) به مقالاتی در مورد JavaRush برخوردم. و همه چیز شروع شد... بعد از خواندن و کار کردن با کتاب، 10-12 سطح اول را مانند دانه ها شکستم ، حتی خیلی آسان بود. اما همچنان جالب است. سپس دشوارتر و حتی جالب تر شد.من سطوح را کاملاً متوالی تکمیل کردم، یعنی. من سخنرانی را خواندم و در حالی که درکم تازه بود، مسائل را برای آن حل کردم و تا زمانی که تمام مشکلات قبلی حل نشد، به استثنای موارد بسیار نادر، به سخنرانی بعدی نرفتم. بنابراین با 3-5 مشکل حل نشده به سطح 20 رسیدم.اگر در حل مشکلات مشکل دارید، مسلماً ارتباط در انجمن کمک زیادی می کند و در عین حال با کمک به سایر کاربران تالار، خودتان مهارت های خود را ارتقا می دهید! حدود شش ماه بعد، به این نتیجه رسیدم که وقت آن است که شانس خود را امتحان کنم و خودم را در یک مصاحبه امتحان کنم. نمونه های رزومه را در گوگل جستجو کردم، دوستان چندین نمونه رزومه برایم فرستادند، همچنین به سپ ( رئیس جاوا راش ، یادداشت سردبیر ) نامه نوشتم و او نکات و الگوهایی را برای رزومه به من داد. من آن را جمع آوری کردم و برای بررسی به Sepp فرستادم. او از آن قدردانی کرد. در مرحله بعد، من رزومه خود را در سایت های محبوب جستجوی کار ارسال کردم، لیستی از آدرس های بخش های منابع انسانی بزرگترین شرکت های فناوری اطلاعات در اودسا را جمع آوری کردم ، که جای خالی برنامه نویس جاوا ( نه تنها " جوانان ") داشتند. آنها حدود 20 نفر بودند . من بلافاصله نیمی از آن را کنار گذاشتم برای اینکه همه جا را خراب کنم و رزومه ام را برای نصف دیگر ارسال کردم.
اولین مصاحبه ها
من نمی گویم که من با دعوت نامه بمباران شدم، اما در نهایت، در یک ماه و نیم، به نیم دوجین مصاحبه رفتم. برخی کم و بیش موفق بودند، برخی نه چندان. دو یا سه کار تستی وجود داشت که با موفقیت متفاوتی انجام دادم و یک مصاحبه به زبان انگلیسی گفتاری. من آن را با موفقیت پشت سر گذاشتم، اما به مصاحبه فنی نرسیدم: متقاضی دیگری از من جلوتر بود. من همچنین تقریباً وارد به اصطلاح "معیار" در لوکس سافت شدم: تست ها و مصاحبه ها را پشت سر گذاشتم، اما در آخرین لحظه، وقتی قرارداد را خواندم، نظرم تغییر کرد و نپذیرفتم. به طور خلاصه سه ماه به شما آموزش می دهند و 300 دلار به شما کمک هزینه می دهند . اگر شما را دوست داشته باشند، به شما شغلی به عنوان جوان ( 500 دلار ) پیشنهاد می کنند. بعد از 9 ماه آنها می توانند حقوق شما را افزایش دهند، اما همانطور که از قرارداد مشخص شد، اگر در دوره ها شرکت نکنید یا بعد از دوره ها بخواهید ظرف یک یا دو سال شغل خود را تغییر دهید، موظف هستید به آنها غرامت پرداخت کنید. مبلغ 2500 دلار چنین شرایطی را غیرقابل قبول دیدم و نپذیرفتم. من همچنین جای خالی دیگری را رد کردم: به نظرم می رسید که هیچ چشم اندازی در آنجا نخواهم داشت.اما نکته اصلی این است که من تجربیات بسیار ارزشمندی در مصاحبه به دست آوردم. بعد از هر مصاحبه، تصور خیلی بهتری از این داشتم که در مصاحبه بعدی چه چیزی در انتظارم بود، تقریباً چه سؤالاتی از من پرسیده می شد و چه پاسخ هایی انتظار می رفت... اینطور نیست که در همه مصاحبه ها سؤالات یکسانی پرسیده شود، اما تقریباً همیشه سؤالات زیادی پرسیده می شود.و بعد از هر مصاحبه، فهرست کوچکی از سوالاتی که در آن "شنا" می کردم برای خودم تهیه می کردم و سپس پاسخ های روشنی برای آنها پیدا می کردم. در کل مصاحبه رفتن بدون توجه به نتیجه واقعا مفیده...
کارآموزی
تقریباً در همان زمان ( پاییز و زمستان 2013 )، جاوا راش در یک پیام شخصی با پیشنهاد شرکت در " پروژه واقعی " برای من نوشت. صادقانه بگویم، بعد از اینکه آنها فناوری های مورد استفاده در آن را فهرست کردند ( Spring ، Hibernate ، GWT ، MySQL ، Maven ، Git )، من کمی ترسیدم، زیرا در بیشتر موارد این کلمات را به طور غیرمنتظره یا حتی برای بار اول . من فکر کردم که چیزی برای از دست دادن ندارم، زمان برای شرکت کردن دارم و موافقت کردم.در ابتدا واقعاً سخت بود، اما بعد از یک یا دو هفته، پس از خواندن کتابها و مقالات، آنقدر عمیق به کار کد موجود پرداختم که خودم چیزی بنویسم و اولین تعهدم را انجام دهم.من با بچه های پروژه خیلی خوش شانس بودم. ما چهار نفر بودیم : تیمور (تیمور)، ژنیا (گرومش)، سریوگا (سرگئی کاندالینتسف) و من . ما پروژه خود را مستقیماً از JavaRush نظارت کردیم. تیمور بیشتر روی بکاند کار میکرد، ژنیا روی قسمت جلو کار میکرد ، سریوژا روی دیتابیس کار میکرد ، من کمی روی قسمت جلو و کمی هم روی قسمت پشتی کار میکردم . چند ماه بعد، ما اولین تیمی بودیم که یک "پروژه واقعی" واقعی را با موفقیت انجام دادیم ، که اکنون توسط همه جاواراشی ها استفاده می شود - این پروژه "رتبه بندی" است ( در نسخه جدید JavaRush این پروژه دیگر استفاده نمی شود ) . گفتن اینکه «پروژه واقعی» چیزهای زیادی به من داد، چیزی نگفتن است! علاوه بر افزایش آشکار دانش ارزشمند، درک مهم تری به من رسید: جاوا از تنها مهارت ضروری دور است، اگرچه اساسی است. جاوا ABC برنامه نویسی است، اما علاوه بر ABC باید قوانین املایی، گرامر، نحو را بدانید، جملات را درست بسازید، دایره لغات غنی داشته باشید... و در برنامه نویسی باید فریمورک های زیادی را بدانید و بتوانید از آنها استفاده کنید. الگوها و ابزارهای توسعه، و همچنین بدانید که برای حل مشکلات و پاسخ به سوالات خود به کجا نگاه کنید. پس از پروژه واقعی، من به فن آوری های پیشرفته تر علاقه مند شدم و درک خود را از آنهایی که قبلاً برایم می شناختم عمیق تر کردم... علایق من از مرزهای Java Core "خالص" فراتر رفت . و همچنین - یک مورد جدید و جامد در رزومه من در ستون "تجربه کاری" با شرح فن آوری های جالب و مد روز استفاده شده در پروژه ظاهر شد.
مصیبت های بیشتر
دوره کارآموزی به پایان رسید، فصل کاری جدید را در بلندمرتبه شروع کردم... اوقات فراغت کمیاب شد، موضوع تغییر حرفه در پس زمینه محو شد. با این حال ، تقریباً تمام وقت آزاد خود را به برنامه نویسی اختصاص دادم: "پروژه های کوچک" مختلفی نوشتم ، گاهی اوقات مشکلات را در Java Rush حل کردم ، جای خالی را زیر نظر گرفتم و در پایان پاییز برای دوره های رایگان در دفتر IT DataArt ثبت نام کردم . خود دوره ها خیلی کلی بودند: تقریباً هیچ چیز مفیدی در آنجا یاد نگرفتم. اما به عنوان بخشی از این دورهها، از دانشآموزان خواسته شد تا به تیمها تقسیم شوند و یک «پروژه» بنویسند . این پروژه شامل نوشتن یک سیستم تست آنلاین، با ثبت نام کاربر، یک بخش کاربری ( پرسشنامه گرفتن ) و یک بخش مدیریت ( ایجاد پرسشنامه و مدیریت حساب ها ) بود. من در یکی از چهار تیم قرار گرفتم و بعداً معلوم شد که عملاً پروژه را خودم نوشتم. در حدود یک ماه ( در حین کار در یک ساختمان بلند )، من خودم یک برنامه وب کاملا قابل قبول نوشتم، همانطور که به نظرم می رسد، بر اساس همان فناوری ها و الگوهایی که در کارآموزی Java Rush استفاده کردیم ( به علاوه jsp، Spring امنیت و چیزهای دیگر ). اگر کسی علاقه مند است، می توانم پیوندی به یک مخزن باز با منابع پروژه ارسال کنم...ارتفاع گرفته شده است!
در ماه دسامبر برای مصاحبه در یکی از دفترها دعوت شدم. آنها به من گفتند که وقتی تصمیم بگیرند با من تماس خواهند گرفت... " خب، همه چیز طبق معمول است." "اگر بلافاصله آن را نگرفتی، پس امید کمی وجود دارد ." اما یک ماه بعد و بعد از سال نو به مدیر منابع انسانی این شرکت نامه نوشتم و از سرنوشتم پرسیدم. در کمال تعجب، او پاسخ داد که جای خالی هنوز باز است و هنوز تصمیمی گرفته نشده است...یک ماه دیگر گذشت، و حالا، در پایان ژانویه، او با من تماس گرفت و از من پرسید که آیا جستجوی کار برای من مرتبط است یا نه، که من "بی امان" پاسخ دادم که بله، هنوز هم به دنبال آن هستم. که او پاسخ داد که من قبلاً او را پیدا کرده بودم، زیرا برای آنها مناسب بودم!البته این حس وصف ناپذیر است، وقتی تلفنی به شما این را می گویند، بال های شما رشد می کنند! برای درک این موضوع، باید خودتان آن را تجربه کنید. این چیزی است که من برای شما در آینده نزدیک آرزو می کنم! اولین کار من مشارکت در توسعه یک پروژه بزرگ ERP بود - یک برنامه کاربردی ، ساخت و ساز طولانی مدت. معلوم شد که این برنامه دارای تفاوت های ظریف زیادی است، بنابراین شرکت توسعه کیف به یک برنامه نویس نه چندان دور از مشتری نیاز داشت - در اودسا ، جایی که من زندگی می کنم. این برنامه به زبان GWT + ExtGWT + Spring + Hibernate + MySQL و مجموعه ای از کتابخانه های کوچک نوشته شده است. اتفاقاً این دقیقاً همان پشته فناوری است که من مطالعه کردم و تجربه ای با آن دارم. از معایب به این نکته اشاره می کنم که پروژه قدیمی است و از نسخه های قدیمی کتابخانه ها و رویکردهای طراحی قدیمی استفاده می کند و آنقدر قدیمی هستند که عملاً به روز رسانی نمی شوند. همچنین معلوم شد که من تنها خواهم بود تا نتیجه 3-4 سال کار برنامه نویسان دیگر را تمام کنم! البته انتظار داشتم که مانند هر جوانی، یک سرپرست تیم با تجربه تری به من اختصاص داده شود، او نیز یک مشاور-راهنما باشد که مرا راهنمایی کند و کدم را بررسی کند. اما سرنوشت غیر از این بود؛ کاری به من سپرده شد که برای یک توسعه دهنده مستقل با تجربه طراحی شده بود. فکر کردم: «از آنجایی که چنین است، خوب است که فوراً درخواست افزایش حقوق بدهم.» و او رقم اصلی را 200 دلار افزایش داد . این امر باعث خشم آنها نشد. من اعداد خاصی نمیدهم، فقط اشاره میکنم که دستمزد به طور قابل توجهی فراتر از انتظارات من بود. علاوه بر این، من فقط یک ماه ( و نه سه ماه، طبق معمول ) مشروط داشتم. آنها من را، طبق معمول، از طریق SPD ثبت نام کردند ( این یک روش معمول برای برنامه نویسان است) .
فن آوری هایی که در کار شما برای شما مفید خواهد بود: تجربه شخصی
دانش پایگاههای داده، SQL ( MySQL )، jdbc ، Hibernate ، Jpa ، فناوریهای شبکه html ، jsp ، servlets ، xml ، Tomcat بسیار مطلوب است، شاید حتی مورد نیاز باشد . دانش الگوهای اساسی JavaSE ( به اصطلاح الگوهای GOF ) مورد نیاز است؛ حداقل دانش سطحی از Spring ، SpringMVC ، سازنده پروژه Maven ، ورود به سیستم log4j و تست واحد JUnit نیز یک مزیت بزرگ خواهد بود . شما باید بتوانید با سیستم های کنترل نسخه، به عنوان مثال Git، کار کنید. گاهی اوقات آنها در سرویس های وب ( SOAP، REST ) درخواست می کنند یا کارهای آزمایشی می دهند . در کنار همه اینها، دانش هسته جاوا اگر نه بی عیب و نقص، حداقل باید بسیار مطمئن باشد.اولین برداشت ها
بعد از دو هفته اول شروع کردم به بررسی کدها و حالا می دانم که همه چیز درست می شود ...میخواهم فوراً متذکر شوم که کار بهعنوان برنامهنویس هنوز یک استراحتگاه نیست؛ اول از همه، شغلی است که برای آن باید صبح از خواب بیدار شوید و عصر برگردید. اما این کار بسیار بهتر از بسیاری دیگر است. علاقه، پول و چشم انداز دارد. و به خصوص وقتی که توانستید خودتان، با ذهن، کار و پشتکارتان به این هدف برسید، بسیار خوب است. من توانستم زندگی ام را تغییر دهم و از بسیاری جهات شما ارباب سرنوشت خود هستید.تنها چیزی که از آن می ترسم این است که تنبلی بر من غالب شود. که با رسیدن به یک نتیجه خاص، تنبل می شوم و از رشد حرفه ای خودداری می کنم. اما من هنوز واقعاً امیدوارم که این اتفاق نیفتد. یک بار دیگر می خواهم از سازندگان این منبع فوق العاده تشکر کنم! و برای شما جوارشیتی، من می خواهم برای شما صبر و شکیبایی در مسیر انتخاب شده خود آرزو کنم، همانطور که پدربزرگ لنین گفت: "شما در مسیر روستا می روید، رفقا!" =) و هنوز تنبلی خود را افراط نکنید، و مهمتر از همه "هرگز تسلیم نشوید". کسی که راه می رود بر جاده مسلط می شود!
حرف آخر: دو سال بعد...
تصمیم گرفتم ادامه «داستان موفقیت» خود را بنویسم. برای این سه دلیل وجود دارد:- اداره از من پرسید =);
- من هنوز بر این باورم که این منبع خاص نقش کلیدی در ورود من به فناوری اطلاعات داشت.
- من مطمئن هستم که انگیزه نیز یکی از عوامل کلیدی در این موضوع است و یکی از بهترین انگیزه ها، داستان های موفقیت آمیز افراد واقعی است که دقیقاً در موقعیتی مشابه شما، جواراشی، قرار داشتند. چون از خودم می دانم که گاهی دستان آدم به سادگی تسلیم می شوند... و برای خیلی ها دیگر هرگز بلند نمی شوند. واقعا مسیر سختی است، اما ارزشش را دارد!
- من هنوز آماده نیستم، هنوز باید یاد بگیرم...
- خب کسی به من زنگ نمیزنه...
- من 20-30 سطح JavaRush را تکمیل کردم، به علاوه کمی SQL و JDBC را یاد گرفتم. اگر اصول اولیه Spring و Hibernate را نیز دارید، کاملاً در مشکل هستید.
- من یک رزومه را با استفاده از نمونه ها تایپ کردم، در سایت های تخصصی ثبت نام کردم، آن را پست کردم، سپس با رزومه خود تمام دفاتر فناوری اطلاعات را با اسپم بمباران کردم. باور کنید، شما بدون بازخورد نخواهید ماند، بسیاری به سادگی می نویسند که شما را در ذهن نگه می دارند، و برخی قطعا شما را برای مصاحبه دعوت می کنند.
GO TO FULL VERSION