JavaRush /وبلاگ جاوا /Random-FA /از مدیر سیستم تا توسعه دهنده جاوا
LJ
مرحله
Екатеринбург

از مدیر سیستم تا توسعه دهنده جاوا

در گروه منتشر شد
سلام به همه.
از مدیر سیستم تا توسعه دهنده جاوا - 1
اسم من Evgeniy است، من 27 سال سن دارم، یک فرزند و یک دوم در راه دارم. من بیشتر اوقات در شهر یکاترینبورگ زندگی می کنم. من تحصیلات مهندسی ارتباطات دارم و بعد از فارغ التحصیلی از دانشگاه چندین سال به عنوان مدیر سیستم کار کردم. امروز آخرین روز آزمایشی من است، اگرچه دو هفته پیش سرپرست تیم من گفت که نگران نباشید، می مانید. آنچه امروز دارم:
  1. کار در یک شرکت بین المللی (همه مشتریان بدون استثنا از غرب، عمدتا سوئد، نروژ هستند). شرکت بدنه سازی
  2. امکان چرخش، مشتریان زیادی وجود دارد، پروژه های مختلف، هرکسی می تواند آنچه را که دوست دارد انتخاب کند.
  3. بازدید از زبان مادری دو بار در هفته.
  4. سفر سالانه به یک رویداد شرکتی در خارج از کشور.
  5. غذاهای خوب، غذاهای بسیار خوب.
  6. یک تیم فوق العاده، تعداد افراد باهوش در هر 1 متر مربع به سادگی فوق العاده است.
اما اجازه دهید کمی به عقب برگردیم، فقط یک سال و نیم پیش من چیزی نزدیک به آن نداشتم. من در یک شرکت دولتی به عنوان مدیر سیستم کار می کردم، متوسط ​​حقوق یک بیمارستان را دریافت می کردم، انگلیسی متوسطی می دانستم و در کل امیدی به بهتر شدن زندگی نداشتم. اتفاقی در شبکه های اجتماعی شبکه‌هایی که به سایت JavaRush.ru برخوردم، یکی از دوستان آن را راهی جالب برای برنامه‌نویس شدن توصیف کرد و گفت که او قبلاً 5 سطح را در چند روز تکمیل کرده است. تصمیم گرفتم امتحانش کنم چون... حتی در مدرسه به آن علاقه داشتم و حتی می خواستم در USU آن زمان برای تحصیل در رشته ریاضی و مکانیک ثبت نام کنم، اما راه را گم کردم. به طور کلی، چرا من واقعاً بدتر هستم؟ این فقط یک چیز کوچک است، من به آرامی 10 سطح را در یک ماه کامل کردم، و سپس یک تبلیغ برای 50٪ تخفیف وجود داشت، من یک اشتراک سالانه خریدم. یک ماه بعد کارم را به عنوان ادمین رها کردم و با این فکر که هر روز درس می خوانم و هیچ چیز مانعم نمی شود، زمستان را با خانواده ام در تایلند سپری کردم. برای یک مقاله دیگر، اما چیزی که بیشتر به من کمک کرد شروع با پادکست‌های انگلیسی بود که با صدای آمریکا شروع کردم و سپس با ظهور درک، به تدریج پیچیدگی را افزایش دادم. اگر کسی به جزئیات بیشتر علاقه دارد، در نظرات بپرسد. من به محض ورود به شهر آئو نانگ در استان کرابی شروع به اجرای برنامه خود کردم و خانه ای برای فصل پیدا کردیم. یه چیزی میتونم بگم باید مرتب درس بخونی و همه چیز درست میشه، من 5 روز در هفته حدود 8-12 ساعت کار داشتم که هم شامل کدنویسی و هم کلاس انگلیسی بود. می توانم یک چیز را بگویم، حتی در روز سال نو، من از دوم ژانویه شروع به کار کردم. هیچ امتیازی به خودم ندادم، هرچند که البته لحظاتی هم بود که انگیزه ها پایین می آمد و می خواستم همه چیز را رها کنم، داستان های موفقیت اینجا در سایت خیلی کمک کرد، آن موقع به خودم قول دادم حتماً خودم را بنویسم، شاید این به کسی کمک می کند که در مواقع دشوار قدرت خود را پیدا کند و اعتبار دهنده را شکست دهد (رستوران و بایگانی کننده، سلام) + 20 سال تجربه در ورزش در اینجا کمک زیادی کرد، من همه چیز را طبق برنامه انجام دادم. در آخر هفته، همسر و دخترم با موتور سیکلت به نزدیک ترین استان های تایلند رفتند و از طبیعت و آب و هوا لذت بردند. من تا آنجا که ممکن بود استراحت کردم، این نیز بخشی از کار است، اگرچه گاهی اوقات آخر هفته ها می نشستم برای کدنویسی یا خواندن کتابی در جاوا در حالی که واقعاً نمی توانستم آن را تحمل کنم، اما سعی کردم به رژیم پایبند باشم. تقریباً بعد از سال جدید، من در سطح 25-30 بودم، آن موقع تصمیم گرفتم که یک برنامه نویس باحالی هستم (در واقع نه)، وقت آن بود که کار پیدا کنم، رزومه ای برای hh تهیه کردم، برنامه ها شروع به سرازیر شدن کردند، دوباره من توضیح نمی دهم که چگونه آن را نوشتم، اما من چند هفته روی آن کار کردم، و سپس به طور منظم آن را به روز کردم، سپس آن را به انگلیسی ترجمه کردم، همه چیز را به بهترین شکل ممکن طراحی کردم، اگرچه تجربه برنامه نویسی نداشتم، اما منابع انسانی مردم به وضوح آن را دوست داشتند، آنها در واقع اغلب می نوشتند. طبیعتاً، چند مصاحبه اول مرا به زمین بازگرداند، متوجه شدم که هنوز چقدر چیزها را نمی‌دانم و آنچه می‌دانستم باید ساختار خاصی داشته باشد، کاری که انجام دادم. پس از آن، انتخاب به Android یا JavaEE مطرح شد، من اول را امتحان کردم، کتاب HeadFirst را مرور کردم و در کل حدود 30 پروژه کوچک نوشتم. اما بعد، با استفاده از یکی از سایت های یادگیری زبان انگلیسی، دیدم که چیدمان آنها برای تلفن های همراه چقدر جالب است و برنامه موبایل چقدر ضعیف کار می کند. در مورد آن فکر کردم و تصمیم گرفتم JavaEE را یاد بگیرم. با نگاهی به آینده، می توانم بگویم که ایده یادگیری اندروید را رها نکرده ام و اکنون قصد دارم بر آن مسلط شوم. با این وجود، در آن زمان ایده اندروید را کنار گذاشتم. به طور خلاصه، من شروع به یادگیری فن آوری های همراه مورد نیاز کردم: sql/maven/git/spring/hibernate و احتمالا بقیه معماری ها را جداگانه برجسته می کنم، آنها اغلب در مورد آن می پرسند، و به طور کلی، دو پروژه اول من. که وارد تولید شدند بقیه api بودند. شما باید همه اینها را بدانید، همه این را می پرسند، اما شما می توانید سطحی آن را بدانید، 10 پروژه کوچک دیگر را با استفاده از آنها بنویسید، مثلاً یک کارآموزی در واقع می تواند در نیم روز، یک روز، بدون جلو نوشته شود، اینطور نیست. در جاوا مورد نیاز است، شما می توانید کمی JS/React/Node آموزش دهید، اگر می خواهید به جلو بروید، اما به طور کلی فقط می توانید به آنها آموزش دهید و اصلا جاوا را یاد نگیرید، آنجا کار و مشتری بسیار بیشتری وجود دارد، اما آنها مشخصات خاص خود را دارند به طور کلی، حدود ماه مه به روسیه برگشتم، زیرا اینجا کار داشتم و تصمیم گرفتم که وقت آن است که در یک اداره کار کنم؛ قبل از آن، همه مصاحبه ها از طریق اسکایپ انجام می شد (در آن زمان هرگز پیشنهادی دریافت نکردم). من به روسیه برگشتم و شروع کردم به قدم زدن در مصاحبه ها، واقعاً دوست ندارم زیرا قدرت اخلاقی و بدنی زیادی می خواهد و به طور کلی در روند مطالعه و نوشتن کد اختلال ایجاد می کند (اسکایپ کمک می کند) بنابراین رفتم. چند بار در هفته، در بعضی جاها به افراد با تجربه تری نیاز بود، در بعضی جاها من آن را دوست نداشتم، اما در نهایت یک مصاحبه دیگر از طریق اسکایپ انجام دادم، آنها می خواستند من را فوراً برای کار در محل در سوئد بفرستند. طبیعتاً تجربه من کافی نبود، اما رهبر تیم از من خوشش آمد و او به من برای یک پروژه داخلی توصیه کرد، پس از آن مصاحبه دیگری را قبلاً در دفتر ما در یکاترینبورگ انجام دادم، جایی که آنها چند سؤال و یک زن و شوهر به زبان انگلیسی پرسیدند، پس از آن آنها مصاحبه کردند. گفت، من انگلیسی شما را نقل می‌کنم: «می‌تواند بدتر باشد»، که البته به نفس آسیب می‌رساند، اما دوباره برای یادگیری بیشتر، ما را رها کردند «پیاده‌روی» و بعد از 10 دقیقه به من پیشنهاد دادند، در آن زمان من انتظار خیلی کمتری داشتم. طبیعتاً این پیشنهاد را پذیرفتم.. می خواهم به طور خاص در ماه های اول کار صحبت کنم ، به دلایلی افراد کمی در مورد آنها می نویسند ، اما برای من آنها یک کابوس واقعی بودند ، صادقانه بگویم فکر می کردم اخراج خواهم شد. خیلی سخت بود، آنها به من این وظیفه را دادند که فوراً پروژه خودم را بنویسم، یا بهتر بگوییم بخشی از پروژه یک سرویس میکرو است، اما برای من یک هیولای بزرگ بود، زیرا باید به همه چیز از معماری و چارچوب فکر می کردم. برای رسیدگی به استثناء استفاده می شود. خیلی عصبی بودم و فکر می‌کردم که آنها از من انتظار داشتند که همه این کارها را ظرف چند هفته انجام دهم، که تمرکز روی کار و تصمیم‌گیری درست را دشوار می‌کرد. در نتیجه از رهبر تیمم بسیار سپاسگزارم، او کمک زیادی به من کرد، خیلی چیزهای اساسی را توضیح داد و اصلاً به من فشار نیاورد. البته یک چیز دیگر به من کمک کرد. بعد از حدود دو ماه کار، مصاحبه ای با شرکت دیگری داشتم که در آنجا حقوقی به من پیشنهاد دادند که یک سوم بیشتر از حقوق من بود. من به دلایل متعددی این پیشنهاد را نپذیرفتم، اما با این وجود باعث شد تا اعتماد به نفس و اعتماد من به آینده به عنوان یک توسعه دهنده بسیار افزایش یابد. با عرض پوزش از طولانی بودن متن و تشکر از همه کسانی که تا آخر خواندند. ps: فکر می کنم، همانطور که تجربه می کنم، اگر کسی به این نوشته من علاقه مند باشد، مقاله را با یادداشت های کوچک تکمیل خواهم کرد. افزودنی شماره 1 از همه شما برای نظرات شما متشکرم، خوشحالم که نوشته من این همه پاسخ دریافت کرد. من سعی کردم اشتباهات تایپی را که در نظرات ذکر شده بود حذف کنم و برای اشتباهات خیلی سخت قضاوت نکنید، همه ما آنها را مرتکب می شویم. حالا سر اصل مطلب.
  1. چگونه انگلیسی یاد گرفتم.

    یکی از نظرات قبلاً پیوندی به صدای آمریکا ارائه کرده است. برای من این نقطه شروع بود، نام دقیق "VOA. این چیزی است که آنها در آمریکا می گویند." سپس پادکست هایی بدون زبان روسی وجود داشت، من به ترتیب به محبوب ترین آنها گوش دادم، مانند انگلیسی لوک و ESL Pod، وقتی به آن عادت کردم یا از جستجوی دیگران خسته شدم، یک مقاله عالی در سایت وجود دارد، در نظر من ، من آن را به همه توصیه می کنم. به طور کلی، پس از اینکه کم و بیش به گفتار انگلیسی عادت کردم و توانستم کلمات را از جریان گفتار جدا کنم، متوجه شدم که دایره لغاتم خیلی جا مانده است و شروع به یادگیری کلمات کردم، در اینجا Linguleo معروف به من کمک کرد، شما می توانید به صورت رایگان از آن استفاده کنید


  2. چگونه برای گذراندن زمستان در تایلند رفتم.

    همه نگران این هستند که چگونه می توانید با یک حقوق متوسط ​​از پس این کار برآیید. هیچ راز خاصی وجود ندارد؛ کتاب «ثروتمندترین مرد بابل» نوشته کلیسون جورج کمک زیادی به من کرد. علاوه بر این، اگر به موضوع سواد مالی علاقه مند هستید، کتاب های بسیار زیادی در این مورد وجود دارد، احتمالاً این موضوع برای یک مقاله جداگانه است.


  3. چگونه می توانم با انجام این همه اشتباه گرامری برنامه نویس شوم؟

    راستش حتی یک کارفرما نگران این موضوع نبود. اما البته سعی کردم آنها را در رزومه ام انجام ندهم و 10 بار همه چیز را بررسی کردم.

نظرات
TO VIEW ALL COMMENTS OR TO MAKE A COMMENT,
GO TO FULL VERSION