بعد از حدود 5 سال کار به عنوان بارمن، وسایلم را داخل کوله پشتی انداختم و از پایتخت، خانه به استان، نزد پدر و مادرم سوار قطار شدم. من تصمیم گرفتم که 25 سالگی فقط سنی است که زمان آن است که ذهنم را درگیر کنم، نه یک بطری ویسکی. از آنجایی که دو مدرک تحصیلات عالی من نمی توانست درآمد معمولی برای من به ارمغان بیاورد، و من به سادگی به تخصص خود علاقه ای نداشتم، تصمیم گرفتم سعی کنم توسعه دهنده شوم. فکر کردم چرا که نه؟ شیک، با پرداخت خوب، بدون نیاز به کار با دست و ایستادن روی پاهای خود - عالی! حتی من را متوقف نکرد که قبل از آن حتی نام یک زبان برنامه نویسی را نمی دانستم. و به این ترتیب، با صرف آخرین پولم برای بلیط خانه و اشتراک در اینجا، برنامه مطالعاتی را تنظیم کردم و در 10 نوامبر 2015، مطالعاتم شروع شد. خوشبختانه برای من، برنامه نویسی نه تنها مد روز، بلکه جالب نیز شد. 10 سطح اول در یک ماه کامل شد و بسیار هیجان انگیز بود. 10 سطح دوم هم در یک ماه کامل شد، اما خدای من، چند بار سرم را به دیوار زدم (به معنای واقعی کلمه) سعی کردم مشکل را حل کنم، اما همچنان به شکنجه گوگل و آن چیزی که مشکلات را بررسی می کند (من نمی دانم) یادت باشه اسمش چیه). برای تعطیلات سال نو کمی استراحت کردم و با قدرتی تازه ادامه دادم. از سطوح 20 تا 30 من آن را برای یک ماه دیگر حل کردم و در اینجا از قبل مشکل بود (من هنوز مشکل را از سطح 27 حل نکردم - فقط وحشتناک است). من تازه می خواستم ماراتن خود را برای یک ماه دیگر ادامه دهم، اما پس از آن دوره ای برای توسعه دهندگان جاوا در جالب ترین شرکت شهر ایجاد شد. با حل تکلیف آزمون قبول شدم. شادی من هیچ حد و مرزی نداشت؛ من قبلاً در خواب بودم که چگونه پس از دوره ها مرا استخدام می کنند (این رویه استاندارد برای این شرکت بود). دورهها واقعاً عالی بودند: 10 سخنرانی تقریباً 2 ساعته هر کدام در طی 2 ماه و 10 تکلیف خانگی بر اساس مواد سخنرانی (JDBS، JPA، Hibernate، SQL، Servlet، استراحت، maven، git). برای هر موضوع، لازم بود یک برنامه کاربردی ساده کاری بنویسید. اما جالب ترین چیز در مورد این دوره ها این است که این وظایف توسط توسعه دهندگان این شرکت بررسی شد و آنها یک بررسی کد بسیار (بسیار حساس) انجام دادند. و تا از سطح نگارش برنامه راضی نشدند تکلیف را نپذیرفتند. من همه کارها را حل کردم و حتی (کنایه آمیز) به من گواهی پایان دوره دادند. روز بعد تماس گرفتم و خواهش کردم که برای کار با آنها بیایم. آنها برای من یک کار آزمایشی فرستادند و من به شدت در آن شکست خوردم. حتی مصاحبه هم نشد درد بود با خوردن غم با مربا، اخبار این شرکت را ورق زدم، در خواب انتقام گرفتم، اما ناگهان به اطلاعیه ای رسیدم که در حال برگزاری مراسمی هستند که در آن همه علاقه مندان و نزدیکان به IT را جمع می کنند تا از روند کار تقلید کنند. یک تیم واقعی در حال توسعه یک محصول، که در آن مشتریان کارکنان شرکت خواهند بود. در عرض دو هفته، من و تیمم یک برنامه زمانبندی کار "بسیار خوب" در Swing نوشتیم. آن موقع به شدت افتخار می کردم که 4000 خط کد بود. در عرض دو هفته آنقدر در مورد سوئینگ یاد گرفتم که می توانستم خودم آن را به مدت دو ماه یاد بدهم، عالی بود. با جویدن کوکی های شیرینی زنجفیلی از خوشحالی، دوباره وب سایت این شرکت را ورق زدم و رویای کار در آنجا را داشتم، اما هیچ جای خالی نبود، اما یک هکاتون وجود داشت. با موضوع میکروسرویس ها (خانه هوشمند). لازم بود از Spring برای اتصال به انتشار حسگرهای یک خانه هوشمند و پردازش اطلاعات کافی از آنها استفاده شود. برنده کسی است که الگوریتم پردازشش به موقعیت های شبیه سازی شده توسط کارمندان بهترین پاسخ را بدهد. من آن را بردم! و یک ماه بعد برای مصاحبه به آنجا دعوت شدم! فورا! بدون تکلیف تستی Aaaand Drum Roll - من دوباره شکست خوردم! چون نتوانستم الگوریتم معکوس رشته بنویسم! (خط معکوس KARL!!!). این یک شکست حماسی و هم زمان بود. من بیشتر از آنها ناراحت شدم. اما تصمیم گرفتم که الان متوقفش کنم مضحک است و ادامه دادم. من سایت acmp.ru را پیدا کردم (این یک تبلیغ نیست، اما جالب است) برای مشکلات برنامه نویسی المپیاد. و دو ماه در آنجا ساکن شد. یک آرشیو از مشکلات (700 قطعه) وجود دارد که بر اساس سختی مرتب شده اند. من با ساده ترین ها شروع کردم. وقتی حل یک مشکل حدود 5-6 ساعت طول کشید، منصرف شدم. من 301 مشکل را حل کردم و در چند المپیاد در این سایت شرکت کردم. نوشتن الگوریتم معکوس رشته را یاد گرفت. همچنین الگوریتمهای مرتبسازی سریع و مرتبسازی درج را یاد گرفتم، یاد گرفتم که نمودار چیست، چگونه هستند و چگونه چیزی را در آنها جستجو کنم، برنامهنویسی پویا چیست و چگونه از آن استفاده کنم، اما لعنتی هنوز نمیتوانم درک نحوه عملکرد الگوریتم شلاق - موریس-پرات. با صدای بلند پف کرد و با عصبانیت به همان شرکت نگاه کردم، رزومه ام را برای همه شرکت های دیگر در شهر فرستادم. 3-4 شرکت به موقعیت جلویی پاسخ دادند. با حل تکالیف تستی در جاوا اسکریپت (در حالی که داشتم حلش می کردم، در دایره ها می دویدم و فریاد می زدم - بسته شدن، بسته شدن چیست؟؟!!) . من مصاحبه را پشت سر گذاشتم و برای موقعیت افتخار توسعهدهنده جاوا اسکریپت استخدام شدم. این اتفاق دقیقا یک سال بعد از شروع تحصیل من افتاد. بعد از دو ماه کار در آنجا متوجه شدم:
- InternetExplorer توسط شیطان اختراع شد تا توسعه دهندگان در طول زندگی خود متضرر شوند.
- گوگل کروم بسیار پیچیده تر از آن چیزی است که به نظر می رسد. این به معنای واقعی کلمه ده برابر دشوارتر از آن چیزی است که به نظر می رسد.
- من از توسعه frontend متنفرم.
GO TO FULL VERSION