JavaRush /وبلاگ جاوا /Random-FA /مسیر طولانی من برای برنامه نویس شدن
Максим Караваев
مرحله
Санкт-Петербург

مسیر طولانی من برای برنامه نویس شدن

در گروه منتشر شد
در نهایت، فرصتی برای اضافه کردن داستان موفقیت شما وجود دارد! این به اندازه برخی که در عرض شش ماه کار پیدا می کنند زودگذر نیست، اما به همان اندازه واقعی است. فرصت‌های هر کس متفاوت است، بنابراین اگر دو سال است که نتوانسته‌اید شغلی پیدا کنید و فکر می‌کنید از هدیه‌ای اسطوره‌ای محروم هستید، ناامید نشوید، شما تنها نیستید :)
سفر طولانی من برای برنامه نویس شدن - 1
با عرض سلام خدمت تمامی دانشجویان و همکاران هنگامی که در سال 2015 برای اولین بار از JavaRush بازدید کردم و داستان های موفقیت آمیز را خواندم، فکر کردم که نمی توانم صبر کنم تا داستان خود را به اشتراک بگذارم. و با این حال، من هنوز آن را انجام می دهم، به این معنی که همه چیز قابل دستیابی است. می‌خواهم خیلی چیزها را به شما بگویم که وقت نوشتن کتاب است، اما سعی می‌کنم تا حد امکان مختصر باشم. من صمیمانه امیدوارم که هیچ کس از دلتنگی نمرد و از این همه نامه عبور کرد... در پایان ژانویه سال 2015، تصمیم گرفتم که در محل فعلی خود به کار ادامه دهم و منتظر باشم که رئیس ناگهان سخاوتمند شود و برای من خوب زیستن تلاشی بیهوده بود. در جوانی به برنامه سازی مشغول بودم اما وقتی وارد ارتش شدم آن را رها کردم. اتفاقاً نیازی به آن نبود. سپس زندگی پیچید و پیچید، من نتوانستم در جایی به عنوان برنامه نویس شغلی پیدا کنم و تلاش نکردم (فکر می کردم فقط ریاضیدانان باهوش آنجا هستند). در مکان‌هایی که کار می‌کردم، «برنامه‌نویسی» به معنای راه‌اندازی یک وب‌سایت یک صفحه‌ای، روشن کردن چاپگر یا راه‌اندازی اینترنت بود. من در آن زمان در اسمولنسک زندگی می کردم، به طور متوسط ​​10-12 هزار در ماه درآمد داشتم، زیاد نگران نبودم، فکر می کردم که اینطوری باید باشد، همه اینطور زندگی می کنند. در سال 2012 به سن پترزبورگ نقل مکان کرد و شغلی با حقوقی سه برابر بیشتر از قبل پیدا کرد. و تا آغاز سال 2015، با این باور که اکنون قطعاً موفق هستم، دوباره به چشم اندازها فکر نکردم. این درک بعد از مدتی شروع شد و فقط کمی قبل از تولد 29 سالگی متوجه شدم که با این سرعت، هیچ چیز خوبی در زندگی برای من در انتظار نیست - فقط سفرهای روزانه به یک شغل خسته کننده، جزوه هایی از رئیسم به شکل یک افزایش حقوق 2 هزار نفر در سال، زندگی از فیش حقوقی به حقوق تا پیری (و حتی فکر کردن به آن ترسناک بود). زمینه ای که در آن کسب تجربه کردم آنقدر تنگ بود که اگر ناگهان اخراج می شدم مدت زیادی بیکار می شدم. و بنابراین، در ژانویه 2015، تصمیم گرفتم که باید وارد برنامه نویسی شوم. من هم قبلاً چنین کاری را شروع می کردم اما بعد از چند روز منصرف شدم. این بار همه چیز جدی بود، فکر کردم و متوجه شدم که برنامه نویسی برای من تنها شانس یک زندگی عادی است. من برای مدت طولانی نگران انتخاب زبان نبودم. با توجه به محبوبیت، ماهیت شی گرا و تقاضا در بازار، انتخاب بر روی جاوا افتاد. اولین قدم برای رسیدن به هدف، خرید کتاب جاوا بود. راهنمای کامل هربرت شیلد. بعدازظهرها، در مترو هنگام رفت و آمد به محل کار، و با مثال هایی در خانه و محل کار، مشتاقانه شروع به خواندن آن کردم. تسلط بر نحو زیاد طول نکشید، شاید یک هفته، زیرا از قبل با اصول برنامه نویسی آشنا بودم و انواع ساختارهای زبان را می فهمیدم. اما زمانی که آشنایی با پارادایم OOP آغاز شد، مشکلات شروع شد. تقریباً در این زمان، متوجه شدم که مطالعه از روی یک کتاب کاملاً خسته کننده است و از روی کنجکاوی، اینترنت را در جستجوی دروس عاقلانه جستجو کردم. و چقدر خوش شانس بودم که در آن زمان با JavaRush مواجه شدم! این دوره به قدری من را جذب کرد که 10 سطح اول انشاالله در سه هفته تکمیل شد. و سپس یک شانس دیگر - تخفیف در آوریل به افتخار روز کیهان نوردی، در نتیجه من موفق شدم اشتراک نامحدودی را فقط با 5000 روبل بگیرم. از آن لحظه به بعد، من به سادگی از مطالعه خارج نشدم: عصرها در خانه مشکلات را حل کردم، صبح با جزئیات بیشتری در مورد آنچه در مترو مطالعه کرده بودم خواندم (همه از همان Schildt و سپس از Eckel). ). سر کار، اوقات فراغت، دوباره مشکلات را حل می کردم و عصر دوباره در مترو مطالعه می کردم. و همینطور روز از نو. تا پایان سال، برنامه ریزی کردم که دوره ای را بگذرانم، سپس یک دوره کارآموزی آنلاین، و از ابتدای سال 2016 شروع به جستجوی کار کنم. اما، همانطور که معلوم شد، همیشه نمی توان از برنامه پیروی کرد. مقدار کافی از مواد برای ثبت نام برای کارآموزی فقط تا آوریل 2016 تکمیل شد، یعنی. دقیقا یک سال پس از خرید دوره اشتراک مورد نیاز را پرداخت کردم، تکلیف آزمایشی را دانلود کردم و ... به قولی ناامید شدم. Git، Maven، Spring MVC، Hibernate، برخی از فریم‌ورک‌های front-end، MySQL... همه چیزهایی که در طول فرآیند یادگیری در مورد آن شنیدم، اما فکر می‌کردم که هنوز خیلی دور است. و اکنون باید همه اینها را ظرف چند هفته بفهمم. نویسندگان دوره ادعا می کنند که شما می توانید این را در چند روز بفهمید. اما موفق نشدم. ممکن است کسی فکر کند که من یک احمق هستم و نباید برنامه نویس باشم. اما من تصمیم گرفتم آن را به گونه‌ای دیگر تغییر دهم و بر این عقیده نشستم که خیلی عمیق می‌روم تا بفهمم این یا آن چارچوب چگونه کار می‌کند. و من واقعاً نمی توانستم غیر از این انجام دهم. در حالی که سعی می کردم با استفاده از آموزش های مختلف از اینترنت یک کار آزمایشی را انجام دهم، با این واقعیت مواجه شدم که عملاً هیچ چیز نمی فهمیدم. بعید است که بازنویسی مکانیکی کد به توسعه کمک کند، و اگر هنگام راه‌اندازی برنامه خطایی رخ می‌داد، من به طور کامل گم شدم کجا را نگاه کنم، کاملا گیج شدم، به دنبال آموزش دیگری گشتم و همه چیز را دوباره شروع کردم. طبیعتاً تا زمان شروع کارآموزی وقت نداشتم یک برنامه کامل ایجاد کنم. اما من شروع به خواندن کتاب‌ها و کتاب‌های راهنمای Maven و Spring کردم، به طور کلی فهمیدم که همه چیز در آنها چگونه کار می‌کند، به Git مسلط شدم و، خدایا، در نهایت یک حساب کاربری در GitHub ایجاد کردم. اما باز هم این شکست با دوره کارآموزی باعث بی انگیزگی من شد تا اینکه در آذرماه 1395 به تحصیل ادامه دادم و فقط قبل از سال جدید دوباره تکلیف آزمون را جدی گرفتم. سپس با یک کتاب عالی "Spring MVC Beginner's Guide" توسط Packt Publishing مواجه شدم که با خواندن آن برنامه را مرحله به مرحله نوشتم. و شامل همه چیز بود، مطلقاً همه چیزهایی که برای تکمیل موفقیت آمیز مشخصات لازم بود بدانید، به جز کار با پایگاه داده و Hibernate. من مجبور شدم خودم این موضوع را بفهمم، اما دوباره احساس قدرت کردم و به سرعت یک پایگاه داده را به برنامه در حال اجرا متصل کردم. به این ترتیب سال 1396 آغاز شد و من با موفقیت آزمون شرکت در دوره کارآموزی را که از اسفند ماه آغاز شد، پشت سر گذاشتم. اما اتفاقاً در محل کار فعلی ام نتوانستم روی پروژه کار کنم، زیرا ... بنادر گیت، ماون و امثال آنها مسدود شده بودند، بنابراین تنها کاری که باقی می ماند کار در تعطیلات آخر هفته و عصر بود. 4-5 ساعت اعلام شده در هفته برای تسلط بر مطالب به وضوح کافی نبود. در اینجا دوباره تمایل من به جزئیات وارد عمل شد، اما من باور کردم نوشتن کدی که به نظر می رسد کار می کند، اما مشخص نیست چگونه، نتایج کمی به همراه خواهد داشت. بنابراین من شروع به عقب افتادن کردم. در طول دوره کارآموزی، HR شروع به تماس کرد زیرا ... رزومه وارد پایگاه داده متقاضی می شود. در ابتدای آوریل من به یک مصاحبه رفتم، تا حدودی انگیزه ام را از بین برد، زیرا به نظر من شکست خورده بود. اگرچه یک کار آزمایشی به من داده شد و من از روی علاقه شروع به کار روی آن کردم، اما دیگر روی این مکان حساب نکردم. سپس تابستان شروع شد و من هر روز شروع به نوشتن کد کمتری کردم. از رفتن به مصاحبه می ترسیدم، مدام فکر می کردم "هنوز آماده نیستم"، "هنوز باید بیشتر یاد بگیرم." من قبلاً به خرید یک دوره دیگر در GeekBrains فکر می کردم و حتی خدا مرا ببخشد که در دانشگاه آنلاین Mail.ru ثبت نام کنم. اما در اواسط آگوست، پس از بازگشت از تعطیلات، به سر کار رفتم و متوجه شدم که از همه چیز آنقدر خسته شده بودم که دیگر نمی توانم آن را تحمل کنم - به زودی همه را با سه نامه شاد به بیرون می فرستم. . برای اینکه منجر به گناه نشوم، شروع کردم به پاسخگویی به همه جای خالی جالب از لیست پستی hh. بدون دردسر، بدون نامه پوششی، فقط "پاسخ" را بزنید و هر اتفاقی بیفتد. اگر زنگ بزنند خوب است، اما اگر نه، جای ناراحتی نیست. اگر شکست بخورم، اشکالی ندارد، یک ساعت شرم است و همچنان ادامه می‌دهم. اما در اولین تلاش موفق شدم کار پیدا کنم. یک روز از شرکت T-Systems که چندی پیش برای جای خالی آن درخواست داده بودم، تماس گرفتم. این یک دوره کارآموزی تمام وقت سه ماهه و بدون نیاز به تجربه بود. مصاحبه با صدای بلند انجام شد و من با الهام از آنجا خارج شدم. به معنای واقعی کلمه در همان هفته با من تماس گرفتند و چند روز بعد برای من پیشنهاد ارسال کردند. و در 20 سپتامبر اولین روز کاری خود را به عنوان یک مهندس نرم افزار جوان شروع کردم. در 11 دسامبر به او اطلاع دادند که دوره آزمایشی سپری شده است. بسیار جالب است که متوجه شوید به هدف خود رسیده اید؛ پس از این، حتی می توانید به طور ناخواسته استراحت کنید. اما شما نباید این کار را انجام دهید. فقط رشد کن، فقط رشد کن. خیلی بیشتر می توان گفت، اما این اثر قبلاً بسیار حجیم شده است. بنابراین، باید در اینجا به آن پایان دهم. اگر فراموش کردید در مورد موضوع مهمی به من بگویید، فقط آن را در نظرات به من یادآوری کنید، و من قطعاً به شما خواهم گفت. برای همه در تحصیل و کارشان موفق باشید! که من در حال حاضر آنقدر از همه چیز در آنجا خسته شده ام که به سادگی دیگر نمی توانم آن را تحمل کنم - به زودی فقط با سه نامه شاد همه را آشکارا می فرستم. برای اینکه منجر به گناه نشوم، شروع کردم به پاسخگویی به همه جای خالی جالب از لیست پستی hh. بدون دردسر، بدون نامه پوششی، فقط "پاسخ" را بزنید و هر اتفاقی بیفتد. اگر زنگ بزنند خوب است، اما اگر نه، جای ناراحتی نیست. اگر شکست بخورم، اشکالی ندارد، یک ساعت شرم است و همچنان ادامه می‌دهم. اما در اولین تلاش موفق شدم کار پیدا کنم. یک روز از شرکت T-Systems که چندی پیش برای جای خالی آن درخواست داده بودم، تماس گرفتم. این یک دوره کارآموزی تمام وقت سه ماهه و بدون نیاز به تجربه بود. مصاحبه با صدای بلند انجام شد و من با الهام از آنجا خارج شدم. به معنای واقعی کلمه در همان هفته با من تماس گرفتند و چند روز بعد برای من پیشنهاد ارسال کردند. و در 20 سپتامبر اولین روز کاری خود را به عنوان یک مهندس نرم افزار جوان شروع کردم. در 11 دسامبر به او اطلاع دادند که دوره آزمایشی سپری شده است. بسیار جالب است که متوجه شوید به هدف خود رسیده اید؛ پس از این، حتی می توانید به طور ناخواسته استراحت کنید. اما شما نباید این کار را انجام دهید. فقط رشد کن، فقط رشد کن. خیلی بیشتر می توان گفت، اما این اثر قبلاً بسیار حجیم شده است. بنابراین، باید در اینجا به آن پایان دهم. اگر فراموش کردید در مورد موضوع مهمی به من بگویید، فقط آن را در نظرات به من یادآوری کنید، و من قطعاً به شما خواهم گفت. برای همه در تحصیل و کارشان موفق باشید! که من در حال حاضر آنقدر از همه چیز در آنجا خسته شده ام که به سادگی دیگر نمی توانم آن را تحمل کنم - به زودی فقط با سه نامه شاد همه را آشکارا می فرستم. برای اینکه منجر به گناه نشوم، شروع کردم به پاسخگویی به همه جای خالی جالب از لیست پستی hh. بدون دردسر، بدون نامه پوششی، فقط "پاسخ" را بزنید و هر اتفاقی بیفتد. اگر زنگ بزنند خوب است، اما اگر نه، جای ناراحتی نیست. اگر شکست بخورم، اشکالی ندارد، یک ساعت شرم است و همچنان ادامه می‌دهم. اما در اولین تلاش موفق شدم کار پیدا کنم. یک روز از شرکت T-Systems که چندی پیش برای جای خالی آن درخواست داده بودم، تماس گرفتم. این یک دوره کارآموزی تمام وقت سه ماهه و بدون نیاز به تجربه بود. مصاحبه با صدای بلند انجام شد و من با الهام از آنجا خارج شدم. به معنای واقعی کلمه در همان هفته با من تماس گرفتند و چند روز بعد برای من پیشنهاد ارسال کردند. و در 20 سپتامبر اولین روز کاری خود را به عنوان یک مهندس نرم افزار جوان شروع کردم. در 11 دسامبر به او اطلاع دادند که دوره آزمایشی سپری شده است. بسیار جالب است که متوجه شوید به هدف خود رسیده اید؛ پس از این، حتی می توانید به طور ناخواسته استراحت کنید. اما شما نباید این کار را انجام دهید. فقط رشد کن، فقط رشد کن. خیلی بیشتر می توان گفت، اما این اثر قبلاً بسیار حجیم شده است. بنابراین، باید در اینجا به آن پایان دهم. اگر فراموش کردید در مورد موضوع مهمی به من بگویید، فقط آن را در نظرات به من یادآوری کنید، و من قطعاً به شما خواهم گفت. برای همه در تحصیل و کارشان موفق باشید!
نظرات
TO VIEW ALL COMMENTS OR TO MAKE A COMMENT,
GO TO FULL VERSION