JavaRush /وبلاگ جاوا /Random-FA /داستان یک انسان دوست

داستان یک انسان دوست

در گروه منتشر شد
ممکن است داستان من در میان داستان های سایر دانش آموزان نسبتاً معمولی به نظر برسد، حتی با وجود 38 سال سن (در زمان استخدام)، اگر نه برای یک واقعیت که به نظر من داستان من را از دیگران متمایز می کند. واقعیت این است که بیشتر داستان هایی که من در مورد چگونگی برنامه نویس شدن مردم خواندم، به هر شکلی دارای زمینه های زیر بود: نویسنده نوشت که از کودکی آرزوی برنامه نویس شدن را داشت، اما چیزی در زندگی اشتباه شد یا تمایلات خاصی به برنامه نویسی نشان داد. ، اما باز هم سرنوشت نیست. یعنی آنها برنامه نویسان "نهفته" نامیده می شوند (نمی خواهم کسی را توهین کنم). داستان یک انسان دوست - 1در مورد من همه چیز اشتباه بود. در دوران کودکی، نوجوانی و حتی بیشتر دوران بزرگسالی ام، هرگز به برنامه نویس شدن فکر نمی کردم؛ علاوه بر این، به قول خودشان یک انسان گرای کلاسیک هستم. در مدرسه فقط در دروس علوم انسانی نمرات کم و بیش خوب داشتم؛ علوم دقیق سخت بود، به سختی می توانستم نمرات C را بیاورم (با سیستم پنج امتیازی). من اصلاً در مدرسه یا دانشگاه علوم کامپیوتر نداشتم. یعنی در برنامه بود، اما معلم‌ها را پیدا نمی‌کردند؛ اگر پیدا می‌شدند، دائماً در مرخصی استعلاجی بودند؛ به طور کلی، من می‌توانم سه درس علوم کامپیوتر را در کل برنامه مدرسه به یاد بیاورم. من هم در رشته فقه از مؤسسه فارغ التحصیل شدم، خلاصه اینکه قطعاً از نظر ذهنی اهل فن نیستم. این، به اصطلاح، پس زمینه، داده های ورودی است. اما اول از همه. ایده برنامه نویس شدن اولین بار در سال 2013 به ذهنم رسید. در آن زمان من یک مدیر میانی نسبتا موفق با حقوق 1000 تومان بودم. همه چیز با من خوب بود، اما هر از گاهی با افکاری مانند "بعدش چی؟" در آن زمان بود که با یک مقاله انگیزشی از نویسنده JavaRush برخورد کردم که چگونه هر فرد باهوشی می تواند برنامه نویس شود. من خودم را احمق نمی دانستم، اما در مورد توانایی هایم به شکل فقدان کامل دانش اساسی در این زمینه تردیدهای جدی داشتم. و اینجا باید اولین قدردانی من باشد: نویسنده آنچنان قانع‌کننده افکار خود را بیان کرد و در مجموعه مقالات خود استدلال کرد که به لطف او و استعداد او بود که ایده برنامه‌نویسی در سرم نشست و در نهایت جوانه زد. با تشکر از شما، نویسنده JavaRush! اما با وجود علاقه، اقدامات فعال چندانی از سوی من برای اجرای طرح انجام نشد. من عمدتاً با سخنرانی ها و مشکلات مربوط به 10 سطح آزمایشی JavaRush گیر کردم. خیلی چیزها مشخص نبود، نوعی جادو از طلسم های مرموز، اما با توجه به توصیه نویسنده فوق، سخنرانی ها را بارها و بارها خواندم و سعی کردم مشکل بعدی را حل کنم، زیرا آنها به من قول دادند که پازل زودتر جمع می شود. یا بعد از آن (به آینده نگاه می کنیم - نتیجه داد!). پیشرفت نسبتاً کند بود، نه تنها به این دلیل که خیلی چیزها مشخص نبود، بلکه به این دلیل که همانطور که قبلاً نوشتم، به هر حال همه چیز برای من خوب بود: حقوق و کار بسیار جالب بود (در آن زمان) و در آینده از 1000 دلار حرکت می کرد. ه. مدیر برای 500-700 USD جاوا جونا به نوعی غیر الهام بخش بود. سپس، البته، رشد ممکن بود، و در اصل، بسیار بالاتر از آن چیزی است که من به عنوان یک مدیر انتظار داشتم، اما این چشم اندازها دور بود، و اینجا یک منطقه راحت است و تمام. در همان سال اوضاع تغییر کرد. من شغلم را از دست دادم و به همراه آن منطقه راحتی ام را از دست دادم. با توجه به اینکه من یک متخصص نسبتاً محدود بودم و نمی‌توانستم جای خالی در پروفایل خود پیدا کنم، مجبور شدم به منطقه ای بروم که درک خوبی هم داشتم، اما در آنجا رقابت بالاتر بود و حقوق من به همان نسبت کمتر شد. حدود 700 تومان (و این در حال حاضر با حقوق ماه ژوئن قابل مقایسه است). چون مطمئن نبودم که می‌توانم جاوا را به تنهایی اداره کنم، تصمیم گرفتم که آموزش آنلاین مطمئناً عالی است. اما یادگیری آفلاین بسیار واقعی تر است (این یک اشتباه بود). من یک دوره از یکی از مدارسی که پیشنهاد مطالعه جاوا را داشت خریدم و با امید شروع به مطالعه کردم. در این روند، معلوم شد که پس از اتمام دوره، من نمی توانم برای موقعیت جوان درخواست کنم، زیرا علاوه بر دانستن نحو و هسته، چیزهای بسیار دیگری نیز مورد نیاز بود (من حتی نمی دانستم اختصاراتی مانند SQL در آن زمان) و این واقعاً بسیار بی انگیزه بود، زیرا من پول معمولی را برای دوره پرداخت کردم و انتظار داشتم سرمایه گذاری نسبتاً سریع پرداخت شود. بیخیال. نه، آموزش اصولاً خوب بود و مقداری دانش دریافت کردم، اما بعد از گذراندن نیمه اول دوره، متوجه شدم که به صورت آفلاین تقریباً همان مقدار دانش آنلاین را دریافت خواهم کرد، اما گرانتر. بنابراین تصمیم گرفتم برای نیمه دوم دوره هزینه نکنم، بلکه اشتراک Java Rush را با تخفیف سال نو بخرم. داستان یک انسان دوست - 2زودتر گفته شود. اما حتی اینجا همه چیز خیلی هموار نبود (حتی اصلا). بیشتر بعد از کار مطالعه می کردم و بین یک ساعت تا دو یا سه ساعت به مطالعه اختصاص می دادم. این روزها زمان‌های تاریکی بود: خسته بعد از کار، چیز زیادی به ذهنم نمی‌رسید، به‌علاوه زبان خود دشوار بود (من یک انسان‌گرا هستم). و اگرچه خانواده ام از من حمایت می کردند (همسر و فرزند)، پیدا کردن زمانی برای مطالعه، برای خانواده و برای خودم دشوار بود. نتیجه آن تعلل شدید است. گاهی اوقات به مدت شش ماه مدرسه را رها می کردم، بازی های آنلاین انجام می دادم (شیطانی که یک گلدان جداگانه برای آن آماده شده است)، اما دیر یا زود برمی گشتم، داستان های موفقیت دیگران را می خواندم و از نو شروع می کردم. همچنین، وضعیت به طور قابل توجهی با بحران سیاسی و سپس (در نتیجه) اقتصادی بدتر شد. با توجه به اینکه حقوق به دلار گره نمی خورد و ارزش پول ملی کاهش یافته بود، در واقع شروع به دریافت 400-500 تومان کردم. و من کاملاً غمگین شدم. به هر حال، من صادقانه به سطح 21 یا 22 در جاوا راش رسیدم و احتمالاً بیشتر از این پیش می رفتم، اما یک نامه خوشحالی از نویسندگان در مورد استخدام بعدی برای کارآموزی دریافت کردم. چیز خاصی نیست، دوره های کارآموزی به طور مرتب جذب می شد، اما این بار به من اطلاع دادند که طبق اشتراک من آخرین رایگان خواهد بود، پس از آن فقط برای بودجه اضافی خواهد بود. با توجه به شرایط شرکت در دوره کارآموزی، در آن زمان باید به سطح 30 رسید و یک کار تستی انجام داد. از آنجایی که کارها از سطحی به سطح دیگر سخت تر و سخت تر می شد و من حتی نمی توانستم در یک ماه رویای رسیدن به سطح 30 را داشته باشم (فراموش نکنید که هنوز باید یک آزمون انجام می دادم) تصمیم گرفتم تقلب کنم. من با ماده سیاه کافی برای باز کردن قفل سطوح تا سطح 30 بدون نیاز به حل مشکلات به پایان رسیدم. بنابراین، اولین مانع عبور شده است - سطح 30 گرفته شده است. من یک تست دریافت می کنم و می دانم که مشکلات من تازه شروع شده است: Spring، Hibernate، SQL، JSP. بله، شما به ساده ترین CRUD نیاز دارید، اما زمانی که حتی یک هسته بسیار مطمئن ندارید، متوجه می شوید. من صادقانه سعی کردم در زمان باقیمانده بر این فناوری ها مسلط شوم، اما نه چندان موفق. حداقل برای گرفتن دوره کارآموزی کافی نیست. ترفند شماره دو: راه حل کاری آن دسته از بچه هایی که قبلا یک دوره کارآموزی را در Github گذرانده اند را در گوگل جستجو کنید، عملکرد آن را خودتان بررسی کنید، تغییرات زیبایی ایجاد کنید و آن را به عنوان راه حل خود معرفی کنید. به این روش کاملاً ناصادقانه، پریدم روی بند آخرین کارآموزی رایگان. من هنوز شرمنده ام، اما از هیچ چیز پشیمان نیستم (به جز اینکه می توانستم بهتر و سخت تر درس بخوانم). کارآموزی نیز راه آسانی به نظر نمی رسید، اما من را با چارچوب ها و کتابخانه هایی آشنا کرد که در زندگی واقعی، در پروژه های واقعی مورد نیاز هستند. می‌خواهم از این فرصت استفاده کنم و از گریگوری کیسلین، نویسنده پروژه topjava، که بچه‌های جاوا راش من را به عنوان کارآموزی آنلاین به آن فرستادند، تشکر کنم. ضمناً من بار اول دوره کارآموزی را هم نگذراندم (دانش و مهارت کافی نداشتم) اما از آنجایی که شرکت مکرر در دوره کارآموزی رایگان است، پس با تکمیل های بعدی، دانش و مهارت من افزایش یافت. یک روز، در حین بررسی خلاصه داستان یک منبع مشهور و معتبر، با خبری مواجه شدم که یکی از رهبران بازار در حال جذب دانش آموزان برای دوره های بعدی جاوا است. بر خلاف سایر شرکت های بزرگ، این بچه ها محدودیت سنی (مانند دانش آموزان ترم آخر) تعیین نکردند، که از آنها تشکر می کنم. شرایط ساده است: قبولی در آزمون انتخابی، مصاحبه به زبان انگلیسی، و در دوره های خارجی (حدود 3 ماه)، سپس می نویسید و از پروژه خود دفاع می کنید و اگر به اندازه کافی خوب باشید، وارد دوره های داخلی می شوید (از 1). تا 6 ماه)، پس از آن ممکن است وارد یکی از پروژه های رزمی شرکت شوید (یا ممکن است نشوید). در واقع، انتخاب دوره‌های آموزشی از شرکت‌هایی با استخدام بعدی، بهینه‌ترین و بی‌منابع‌ترین راه ورود به حوزه فناوری اطلاعات است، با این حال، دو نکته وجود دارد: سطح بسیار بالای رقابت و دوم، عدم تضمین اشتغال (شما ممکن است از مهارت های نرم، به عنوان مثال، یا انگلیسی ضعیف عبور نکند). در مورد رقابت، از تجربه خودم می نویسم: بیش از 450 نفر برای تست درخواست دادند، حدود 50 نفر وارد دوره شدند، کمتر از 20 نفر وارد دوره های داخلی شدند، نمی دانم چند پیشنهاد دریافت کرده اند، اما چیزی که همه دریافت نمی کنند واقعیت مبتنی بر اطلاعات داخلی به طور کلی، بدون اینکه واقعاً هیچ انتظاری داشته باشم، برای آزمایش ثبت نام کردم، اما از آنجایی که بهتر از هیچ کاری نیست، تصمیم گرفتم امتحان کنم. من برای آزمون Quizful آماده شدم که فکر می کنم واقعاً به من کمک کرد. تست ها مشابه بودند اما به زبان انگلیسی. تعجب من را تصور کنید که بعد از مدتی به من اطلاع دادند که مرحله اول انتخاب را پشت سر گذاشته ام و به مرحله دوم - مصاحبه به زبان انگلیسی - دعوت شدم. این شادی حد و مرزی نداشت، اگرچه در مورد انگلیسی شک و تردید وجود داشت. و من شروع به آماده شدن کردم: از همسرم خواستم که چندین مصاحبه با من به زبان انگلیسی انجام دهد، به علاوه پاسخ هایی برای سوالات معمولی که به احتمال زیاد در مصاحبه پرسیده می شود را آماده و حفظ کردم (در مورد خودتان بگویید، تجربه قبلی، چرا باید به ما و غیره). من هم مصاحبه را با موفقیت پشت سر گذاشتم و به دوره ها دعوت شدم. از آنجایی که این یک فرصت واقعی برای یافتن شغل بود، پس از مشورت با همسرم و جلب حمایت او، تصمیم گرفتم کارم را رها کنم و کاملاً روی دوره ها متمرکز شوم، یعنی به صورت همه جانبه رفتم. دوره های خارجی بیشتر من را ناامید کرد: ما از ابتدایی شروع کردیم و کل هسته را مرور کردیم. سطح استاد نیز شک من را برانگیخت، زیرا او به عنوان یک معلم دانشگاه (و پاره وقت، معلم دروس از یک رهبر بازار و به گفته او، همچنین یک معلم دانشگاهی) کاملاً زبان زد بود (به زبان ساده). معلم دوره های پولی از یک مدرسه آفلاین). گاهی اوقات درک سخنرانی دشوار بود، نه به این دلیل که موضوع مشکل بود، بلکه به این دلیل که ارائه اطلاعات وحشتناک بود. یک حادثه در یکی از سخنرانی ها نیز به طور جدی این تصور را خراب کرد: یکی از دانش آموزان سؤالی در مورد موضوع پرسید و پاسخی از معلم دریافت کرد. مشکل این بود که جواب اشتباه بود. ظاهراً معلم برای اینکه چهره خود را در مقابل همه گروه از دست ندهد، بدون دانستن پاسخ، تصمیم گرفتم که بهتر است بداهه بگویم، به جای اینکه صادقانه اعتراف کنم که پاسخ را نمی دانم/یادم نیست. اتفاقاً من و همسایه میز کارم جواب را می دانستیم و معلم را تصحیح می کردیم، اما همان واقعیتی که اتفاق افتاد به طور جدی اقتدار معلم را برای من تضعیف کرد. خوشبختانه در اواخر دوره آموزش ما توسط استاد دیگری آغاز شد که هم رشته درسی را بهتر می دانست و هم مهارت عملی داشت. و ارائه اطلاعات بسیار بهتر بود. داستان یک انسان دوست - 3مانند همه چیز در زندگی، همه چیز دیر یا زود تمام می شود، و همچنین دوره های خارجی. پروژه نهایی ام را نوشتم و به امید موفقیت در امتحانات داخلی شروع به آماده شدن برای دفاع کردم. علیرغم اینکه جزو شاگردان برتر نبودم، معتقد بودم که شانس هایی وجود دارد و خودم را معدل خوبی می دانستم. متأسفانه یا خوشبختانه اعلیحضرت شانسی در اتفاقی که داشت مداخله کرد. صبح زود به دفاع آمدم. من پروژه را به صورت شفاهی ارائه کردم، سپس برنامه را راه اندازی کردم و عملکرد را نشان دادم. من سوالات زیادی چه نظری و چه عملی دریافت کردم. پس از پاسخ به سؤالات با درجات مختلف موفقیت، یک کار اضافی اجباری دریافت کردم و برای حل مشکل به اتاق جداگانه بازنشسته شدم. پس از مدتی، با حل تکلیف، به سراغ مصاحبه شوندگان رفتم. در این زمان، ترکیب مصاحبه شوندگان تقریباً به طور کامل تغییر کرده بود. پس از ارائه راه حل، آنها به من اطلاع دادند که مشکل را اشتباه متوجه شده ام و پیشنهاد انجام مجدد آن را دادند. دوباره رفتم وقتی دوباره مشکل را حل کردم، معلوم شد که از آن بچه هایی که از اول با من مصاحبه کردند، کسی باقی نمانده است. آنهایی که جای آنها بودند تکلیف من را بررسی کردند و گفتند چون هیچکدام در مصاحبه من نبودند، با کسانی که در مورد من بودند بررسی می کنند. به طور کلی، من نمی دانم چه کسی و چگونه آن را روشن کرد و چگونه بازخوردهایی را در مورد دفاع من از افراد مختلف جمع آوری کرد، اما در واقع آنها به من گفتند که قبول نکردم. این یک شکست بود. درسته، به من اطلاع دادند که با ست بعدی میتونم تا 3 ماه دیگه از خودم محافظت کنم، تنها شرطش اینه که یه پروژه کاملا جدید برای حفاظت آماده کنم. چون چاره ای نداشتم قبول کردم. این شکست مرا در ناامیدی جدی فرو برد، زیرا امید این بود که سه ماه دیگر کار کنم، اما تنها پس از سه ماه مجبور شدم دوباره دفاع کنم، بدون هیچ تضمینی. اجازه دهید همچنین به شما یادآوری کنم که من کارم را رها کردم و همه چیز را به خطر انداختم که این نیز خوش بینی را اضافه نکرد. درست است، نتیجه دوره ها نیز یک چیز مثبت بود: من متوجه شدم که قبلاً چیزهای زیادی می دانم و می توانم انجام دهم، و کاملاً قادر به نوشتن یک برنامه کاربردی با یک نمای ظاهری نسبتاً قابل قبول هستم. اما هنوز هیچ اطمینانی وجود نداشت که آیا مشاغل مایل به پرداخت پول برای این مهارت‌ها هستند یا خیر. بنابراین، من به شدت شروع به آماده شدن برای دفاع دوم کردم، اما علاوه بر این، یک گام مهم دیگر (و همانطور که بعدا مشخص شد، درست) برداشتم: رزومه خود را در منابع مختلف پست کردم و شروع به مصاحبه کردم. پیشنهادات زیادی وجود نداشت، اما معمولاً 1-2 در هفته وجود داشت. سطح مصاحبه‌ها نیز متفاوت بود، از مصاحبه‌های نسبتاً فاجعه‌بار، زمانی که احساس می‌کردم خودم را کاملاً متوسط ​​نشان می‌دهم، تا مصاحبه‌هایی که در آن مصاحبه فنی گذرانده‌ام، اما به دلایلی بیشتر از این رد نشدم. من دلش را از دست ندادم، با یادآوری سخنان یک نفر مبنی بر اینکه هیچ‌کس بیست بار متوالی رد نشده است، و نقاط ضعفی را که مصاحبه‌ها آشکار می‌کردند، بهبود بخشیدم. بنابراین حدود دو ماه و حدود 12-14 مصاحبه گذشت. بعد از یکی از آنها، اولین پیشنهادم را از یک شرکت کوچک با حقوقی حتی بالاتر از میانگین بازار دریافت کردم. در مورد جزئیات روزهای اول، هفته ها و غیره. من از کار دست نمی کشم، این ممکن است یک کار طولانی دیگر باشد، من فقط می گویم که من دوره آزمایشی را با موفقیت پشت سر گذاشتم و تا به امروز در این شرکت کار می کنم، از تیم و پشته فناوری مدرن بسیار راضی هستم. من به زودی یک سال کار را جشن می‌گیرم و با وجود اینکه تقریباً هر روز با چالش‌های جدیدی روبرو می‌شوم، با لذت سر کار می‌روم، زیرا کاری را که دوست دارم انجام می‌دهم. داستان یک انسان دوست - 4این یک پست طولانی است. با استفاده از این فرصت، یک بار دیگر از خالق جاوا راش که مرا متقاعد کرد تا زندگی ام را به طور اساسی تغییر دهم، از تیم جاوا راش برای اجرای هوشمندانه این ایده و گریگوری کیسلین برای دوره اش تشکر می کنم. و اگرچه من هرگز از هیچکدام به طور کامل فارغ التحصیل نشدم، آنها پایه و اساس لازم و ایمان به نقاط قوت خود را به من دادند تا اولین شغل خود را به عنوان برنامه نویس پیدا کنم. به طور خلاصه، می خواهم به کسانی که شک دارند توصیه کنم که آیا می توانند داستان یک انسان دوست را که توانسته اولین قدم را بردارد یا آنچه را که شروع کرده است به پایان برسانند، اگر قدم اول قبلا برداشته شده است. متأسفانه، گنجاندن همه چیز در مقاله امکان پذیر نبود، بنابراین خوشحال می شوم به سؤالات علاقه مندان به نظرات مقاله پاسخ دهم. و در نهایت: هر چه زودتر برای مصاحبه شروع کنید، بهتر است. شما هرگز احساس آمادگی نخواهید کرد، اما تنها پس از دریافت x تعداد رد می‌توانید پیشنهادی دریافت کنید. به یاد داشته باشید، هیچ کس تا به حال 20 بار پشت سر هم رد نشده است، تایید شده است!
نظرات
TO VIEW ALL COMMENTS OR TO MAKE A COMMENT,
GO TO FULL VERSION