JavaRush /وبلاگ جاوا /Random-FA /این من نیستم، من فقط خوش شانس هستم: چگونه از نگذاریم سندر...

این من نیستم، من فقط خوش شانس هستم: چگونه از نگذاریم سندروم ایمپوستر در مسیر موفقیت شما قرار بگیرد

در گروه منتشر شد
چند بار فکر کرده اید که امتحانی را با رنگ های درخشان قبول کرده اید زیرا معلم روحیه خوبی داشت و فراموش کرده بود که دو هفته را برای آن آماده کرده اید؟ یا به عنوان مثال، یک راه حل معماری موفق برای برنامه ارائه کردید، اما آن را به موفقیت تصادفی تبدیل کردید؟ همه این داستان‌های به ظاهر بی‌اهمیت، نشانه‌های سندرم فریبنده هستند. سندرم ایمپوستر یک بیماری روانی نیست، بلکه یک پدیده روانی است که در آن فرد نمی تواند دستاوردهای خود را به ویژگی ها، توانایی ها و تلاش های خود نسبت دهد. این سندرم می تواند خود را در کار، مطالعه، سرگرمی ها - در هر جایی که به سطح نسبتاً بالایی از تخصص نیاز دارد، نشان دهد. فردی با این سطح از تخصص، به دلیل عزت نفس پایین، نمی تواند باور کند که از عهده کارهای پیچیده بر می آید و بنابراین راه حل آنها را به افراد دیگر، شانس یا شانس نسبت می دهد. "این من نیستم، من فقط خوش شانس هستم": چگونه اجازه ندهیم که سندروم فریبنده با موفقیت تداخل کند - 1سندرم ایمپوستر با ترس از شکست همراه است، که به نوبه خود شما را از ریسک کردن و حل مشکلات دشوار، هم در محل کار و هم در مدرسه باز می‌دارد. به نظر می رسد که سندرم فریبکار مستقیماً مانع از پیشرفت فرد به عنوان یک حرفه ای می شود. ما در مورد علل این سندرم و نحوه "دوستی" با آن صحبت خواهیم کرد.

وقتی احساس می کنید که یک قلابی هستید

اصطلاح "پدیده فریبکار" برای اولین بار در سال 1978 در مقاله ای توسط پائولین کلنس و سوزان ایمز ظاهر شد، طبق مشاهدات آنها بسیاری از زنان موفق تمایل داشتند که باور کنند که باهوش نیستند و دیگران آنها را بیش از حد ارزیابی می کنند. احساسات مرتبط با سندرم فریبنده را می توان به سه دسته تقسیم کرد:
  • احساس جعلی بودن زمانی که یک فرد معتقد است که سزاوار موفقیت یا موقعیت حرفه ای که به دست آورده نیست، با این باور که دیگران به اشتباه فکر دیگری می کنند. به عنوان یک قاعده، چنین افکاری با ترس از افشا شدن همراه است، به عنوان مثال، همکاران متوجه می شوند که یک فرد مستعد ابتلا به این سندرم در زمینه حرفه ای خود چقدر ناتوان است. ترس از قرار گرفتن در معرض، ترس از شکست و همچنین ترس از موفقیت را به شدت افزایش می دهد، زیرا موفقیت یک مسئولیت بزرگ فرض می شود.
  • موفقیت های خود را به شانس یا دلایل بیرونی دیگر توضیح دهید، اما نه به کار یا توانایی های خود. در عین حال، فرد می ترسد که دفعه بعد خوش شانس نباشد.
  • کاهش ارزش موفقیت های خود زمانی که فرد معتقد است کار انجام شده بسیار آسان بوده و شایسته توجه نیست.
برای وضوح، در اینجا چند داستان از افرادی که از سندروم فریبکار رنج می برند آورده شده است.

بوریس، توسعه دهنده:

Эта штука преследовала меня большую часть моей карьеры. Сначала у меня не было образования, а потом, чем больше я узнавал с опытом, тем больше я понимал, сколько всего еще не знаю. Так что это не способствовало избавлению от этого дела. Проявляется синдром буквально так, что ты считаешь что не соответствуешь занимаемой позиции, что тебе не хватает знаний / опыта / образования. Из-за этого чувствуешь себя неуверенно, нестабильно. Забавно еще то, что я на 10-м году карьеры я решил поменять системную разработку на С/С++ на бекенд разработку на Go. И получилось так, что я только несколько лет, How осознал себя опытным специалистом, которого ценят — и тут же всю эту уверенность разрушил, перейдя в новую предметную область. Толку от того, что я умею драйвера для ядра linux писать, если мне нужно json по http гонять туда-сюда? И снова синдром самозванца на годик-другой получил.

Оксана, редакторка:

Долгое время я считала, что работу мне предлагают просто так, потому что повезло, or когда они узнают меня лучше, то поймут, что я не умная, а тупая. Now тоже такое есть, когда я думаю, что есть «легкая работа», а эта «легкая работа» — это пол месяца подготовки, 8 страниц текста и 5+ опрошенных людей. Преодолеть это помогла психотерапия, потому что это уже было проблемой. я бралась за кучу низкооплачиваемой работы, думала, что Howой я там специалист, я дурачок.

Откуда берется “самозванец”

در مورد سندرم ایمپوستور مطالب زیادی نوشته شده است. نکته اصلی برای درک این است که بر اساس عزت نفس پایین ظاهر می شود. دلایل زیادی برای این وجود دارد - انتقاد زیاد یا عدم توجه والدین در دوران کودکی، آسیب روانی، شکست غیرمنتظره ای که در بزرگسالی با آن مواجه شده اید - همه اینها در نهایت می تواند منجر به این واقعیت شود که شخص دیگر به خود اعتقادی ندارد. صلاحیت. جالب اینجاست که سندرم فریبکار با اثر دانینگ-کروگر، یک تحریف شناختی همراه است که در آن افراد با سطح مهارت پایین، نتیجه‌گیری‌های اشتباهی می‌گیرند، تصمیم‌های ضعیفی می‌گیرند و به دلیل سطح مهارت پایین، قادر به تشخیص اشتباهات خود نیستند. به گفته روانشناسان، برعکس، افراد با مهارت بالا تمایل دارند توانایی های خود را دست کم بگیرند و از اعتماد به نفس ناکافی رنج می برند و دیگران را شایسته تر می دانند (این نشانگان فریبنده است). یک توضیح برای این رابطه بین عزت نفس یک فرد و شایستگی های حرفه ای او این است که هر چه فرد تجربه بیشتری در یک زمینه خاص کسب کند، آگاهی بیشتری نسبت به تعداد شکاف های دانشی که باید پر شود، بیشتر می شود. همچنین افراد بسیار ماهر به اشتباه معتقدند کارهایی که برای آنها آسان است برای سایر افراد نیز آسان است. "این من نیستم، من فقط خوش شانس هستم": چگونه اجازه ندهیم که سندرم شیاد در موفقیت تداخل کند - 2کجا خودمان را از نظر حرفه ای ارزیابی کنیم؟ در جامعه. من پیشنهاد می کنم جامعه را مکانی برای ارضای نیازهای خود بدانیم. چرا به افراد دیگر مثلاً در یک شرکت می پیوندیم؟ زیرا از این طریق می توانیم پول بیشتر، ثبات، چشم انداز و غیره بیشتری بدست آوریم. جامعه یک نظام الزامات و قوانینی دارد که باید رعایت شود تا جامعه شما را بپذیرد. هر جامعه حرفه ای قوانین و الزامات خاص خود را دارد و بر رعایت آنها نظارت دارد. از آنجایی که انسان موجودی دسته جمعی است، ترس از اخراج از دسته نیز دارد. نحوه برخورد با یک فرد در دنیای حرفه ای تضمینی برای دریافت منبع و حفاظت برای او است. این ارزیابی با احساس امنیت ما ارتباط مستقیم دارد. جامعه حرفه ای این را می داند، بنابراین ارزیابی حرفه ای بودن ما به عنوان ابزار نفوذ استفاده می شود. مهم است که بدانیم عزت نفس حرفه ای ما ابزاری برای کارفرمای ما است تا بر ما تأثیر بگذارد. با بزرگ شدن یک فرد، عزت نفس تعیین می شود. یعنی انسان می پذیرد که اطرافیان درباره او چه فکر می کنند. هر چه انسان برای ما مهمتر باشد، ارزیابی او برای ما مهمتر است. اگر کودکی اطلاعات کمی در مورد دنیای اطراف خود داشته باشد و تأثیر بسیار کمی بر وضعیت داشته باشد، یک بزرگسال با این واقعیت متمایز می شود که می تواند قضاوت خود را انجام دهد - او توانایی های تحلیلی کافی برای ارزیابی کسی که او را ارزیابی می کند دارد و بنابراین پذیرش یا عدم پذیرش ارزیابی شخص دیگری از شخصیت خود. عزت نفس حرفه ای کافی چیست؟اولین چیزی که باید داشته باشید نگرش خوب نسبت به خودتان است. افراد مبتلا به سندرم ایمپوستور در این زمینه دچار اختلال می شوند - آنها احساس خوبی نسبت به خود ندارند. دوم شناخت فرد از نقاط قوت و ضعف خود است. تأثیر گذاشتن بر عزت نفس چنین شخصی دشوارتر است. سوم، از نقاط قوت خود بدانید که جامعه حرفه ای به چه چیزهایی نیاز دارد. و چه می خواهید؟ عزت نفس حرفه ای کافی چه چیزی را فراهم می کند؟ در دفاع از منافع فرد ثبات می بخشد؛ "هل" کردن شخص و مجبور کردن او به انجام کاری دشوار است. عزت نفس پایدار همچنین آزادی عمل را به ارمغان می آورد: ارضای نیازها، جاه طلبی ها، ثبات بیشتر در یک موقعیت مشکل و انعطاف پذیری بیشتر. در سندرم فریبنده، عزت نفس آنقدر پایین است که به عنوان نوعی فیلتر عمل می کند که ارزیابی های مثبت جامعه از آن عبور نمی کند. سندرم ایمپوستر معمولا افراد موفق را تحت تاثیر قرار می دهد. تفاوت بین فردی با عزت نفس بسیار پایین و فرد مبتلا به سندرم فریبنده در این است که افراد با عزت نفس بسیار پایین معمولاً به دلیل آن ترس زیادی دارند. افراد مبتلا به سندرم فریبنده، به طور معمول، عمل می کنند، اما در این فعالیت همیشه تنش و ترس زیادی وجود دارد: "آیا واقعاً شرایط را برآورده می کنم؟"، "الان به من چه خواهند گفت؟" موقعیت‌هایی وجود دارد که در طی آن سندرم خیانتکار بدتر می‌شود: زمانی که یک فرد کاری جدید و مهم انجام می‌دهد. مثلا رفتن برای مصاحبه در یک رشته جدید.

با یک شیاد چه کنیم؟

دوستی با فریبکار مهم و ضروری است. Ulyana Khodorivskaya چندین توصیه را در مورد نحوه انجام این کار برجسته می کند:
  • "فریبکار را مناسب کن." شما به معنای واقعی کلمه باید به خود بگویید که این بخشی از واقعیت درونی شماست و شما یک بزرگسال هستید. یک فرد بالغ توانایی و ابزاری برای کنترل فریبکار خود دارد.
  • نگرش خود را نسبت به خود به عنوان یک شخص از ارزیابی حرفه ای از ویژگی های خود جدا کنید. بهتر است روی نگرش خود نسبت به خود به عنوان یک فرد با یک روان درمانگر کار کنید، اما می توانید به تنهایی روی نگرش خود به عنوان یک حرفه ای کار کنید. تخصیص عزت نفس پاسخ به این سوال است: "من در مورد خودم چه فکر می کنم؟" سوال دوم: "بازار من را چگونه ارزیابی می کند؟" ممکن است نظر شما در مورد خودتان به عنوان یک حرفه ای کمتر از حد باشد، اما اگر جامعه هزینه کند. شما در عین حال پول دارید، پس این نشان می دهد که مشکل بیشتر با عزت نفس است تا ویژگی های حرفه ای.
  • این سوال را از خود بپرسید: "چرا به یک فریبکار نیاز دارم؟" این اتفاق می افتد که فریبکار به ما اجازه نمی دهد وارد موقعیت هایی شویم که برای آن آماده نیستیم و به عنوان یک مکانیسم دفاعی عمل می کند.
  • محدودیت های خود را مانند یک حرفه ای یاد بگیرید. یک حرفه ای قوی با عزت نفس قوی می داند که شایستگی های اصلی او کجاست (یعنی بهترین کار را انجام می دهد). این برای درک آنچه می خواهید و چگونه به آن دست یابید ضروری است.
آیا سندروم ایمپوستور دارید و آیا این شما را از یادگیری کدنویسی باز می دارد؟ ما منتظر نظرات شما هستیم.
نظرات
TO VIEW ALL COMMENTS OR TO MAKE A COMMENT,
GO TO FULL VERSION