JavaRush /وبلاگ جاوا /Random-FA /اولین مصاحبه با خالق JavaRush

اولین مصاحبه با خالق JavaRush

در گروه منتشر شد
در 18 اکتبر، پروژه JavaRush تولد خود را جشن گرفت. 9 سال پیش در چنین روزی بود که اولین عرضه سرویس آموزشی افسانه ای انجام شد. خالق آن، دیمیتری وژنین، در مورد چگونگی وقوع آن صحبت می کند. در همان ابتدا، بنیانگذار پروژه ما مأموریت JavaRush را به صورت زیر فرموله کرد: "بازآموزی یک میلیون نفر برای تبدیل شدن به توسعه دهندگان جاوا." اگر دو چیز دارید، یادگیری جاوا را برای همه ممکن کنید: میل به یادگیری و کامپیوتری با اتصال به اینترنت. در نه سال، تعداد دانشجویان JavaRush تقریبا به دو میلیون رسیده است. علاوه بر آموزش، این منبع به پلتفرمی برای بزرگترین جامعه جاوا در RuNet تبدیل شده است و مدتی است که بسیار فراتر از مرزهای آن است. در حال حاضر، شما می توانید با استفاده از خدمات JavaRush به زبان های روسی، اوکراینی، انگلیسی، آلمانی، لهستانی، فرانسوی و چینی یاد بگیرید. ما در مورد ماموریت و تکامل پروژه خود با ایدئولوگ و بنیانگذار آن دیمیتری وژنین صحبت کردیم. و در عین حال، در مورد اینکه چگونه یادگیری آنلاین جهان را تغییر می دهد و چرا نمی توان جلوی رونق بازار فناوری اطلاعات را گرفت. "چطور بود؟".  اولین مصاحبه با خالق JavaRush - 1

در مورد اینکه چگونه یک سرگرمی مدرسه به یک حرفه تبدیل شد

من به آن دسته از افراد کمیاب تعلق دارم که حرفه ای کار می کنند. تمام زندگی من به نوعی با برنامه نویسی مرتبط است که در سن 13 سالگی به عنوان یک بچه مدرسه ای به آن علاقه مند شدم. من یک معلم عالی علوم کامپیوتر داشتم - یوری الکساندرویچ. این او بود که در من و همچنین صدها دانش آموز دیگر عشق به برنامه نویسی را القا کرد. من یک جمله را خیلی دوست دارم. "شاگرد ظرفی نیست که باید پر شود، مشعلی است که باید روشن شود." نیازی به فشار دادن دانش به دانش آموز نیست: کاری کنید که خودش آن را بخواهد! من با او 200٪ موافقم. در کلاس هشتم، به اولین المپیاد مدرسه ام در علوم کامپیوتر رفتم، سپس در کلاس نهم با رتبه اول در منطقه بودم و در کلاس های 10-11 که در المپیادهای سراسر اوکراین جوایزی گرفتم. پس از مدرسه، من وارد دانشگاه ملی دونتسک در دانشکده ریاضیات شدم، تحصیل کردم و همزمان به المپیادهای دانشجویی در علوم کامپیوتر رفتم. تاپ شخصی من مقام اول در اوکراین در المپیاد در تابستان پس از سال سوم و سفر به نیمه نهایی المپیاد در رومانی است. در سالهای پایانی، من به دانشگاه کیف شوچنکو به دانشکده سایبرنتیک منتقل شدم و مدرک کارشناسی ارشد خود را در آنجا به پایان رساندم. در همان دوره، اولین کار تمام وقت خود را به عنوان برنامه نویس گرفتم. این اولین کار من بود - برنامه نویس ++C. سپس از المپیک ناامید شدم. اشتباه نکنید، من سال ها در آنها مهارت داشتم. من کتابهای علوم کامپیوتر MIT را در خانه داشتم. من همه چیز مربوط به تئوری الگوریتم ها را خیلی دوست داشتم و آن را بسیار آسان دیدم. اما برای کار به عنوان یک برنامه نویس، این کاملا غیر ضروری بود. به طور تصادفی، زمانی که من از دانشگاه فارغ التحصیل می شدم، دوستانم توسعه دهندگان جاوا را برای یک شرکت فناوری اطلاعات دیگر استخدام می کردند. در آن زمان جاوائیست های کمی وجود داشت و بسیاری از C++ به این زبان کشیده شدند، بنابراین من به جاوا روی آوردم که تا 30 سالگی با آن کار می کردم، تقریباً در 10 سال کار به عنوان برنامه نویس، 5 شرکت را تغییر دادم و مدیریت کردم. برای تسلط جدی به C# و Frontend. خب، نحو PL/SQL هنوز مرا می سوزاند. فکر می کنم افراد آگاه مرا درک خواهند کرد.

در مورد دوره ایده آل و 100 ساعت کار در هفته

من دوست دارم سه کار انجام دهم: برنامه ریزی، آموزش به مردم و نوشتن مقاله. در سن سی سالگی (همانطور که در بالا گفتم) برای چندین شرکت بزرگ برون سپاری کار کرده بودم. سپس تمایل زیادی داشتم تا بفهمم صنعت IT چگونه کار می کند: چه مهارت ها و دانش فناوری برای کار در آن مورد نیاز است و کدام یک، برعکس، غیر ضروری هستند. شگفت انگیز بود. از یک طرف، شرکت های برون سپاری هستند که تقریباً از همه مراقبت می کنند، کارمندان را آموزش می دهند و حقوق بالایی می پردازند. از طرفی یکسری افراد باهوش هستند که 10 برابر کمتر درآمد دارند و تفاوت اصلی آنها صرفاً در این است که در IT کار نمی کنند. همه چیز با خواهر کوچکترم شروع شد که او را متقاعد کردم که به عنوان یک توسعه دهنده جاوا دوباره آموزش ببیند. در ابتدا، آموزش او به کندی پیش رفت، اما پس از سوختن پل ها - او شغل فعلی خود را رها کرد و به طور جدی شروع به مطالعه کرد - همه چیز بسیار سریعتر پیش رفت. و یک سال و نیم پس از شروع تحصیل، او قبلاً به عنوان یک توسعه دهنده جاوا با حقوقی 5 برابر بیشتر از قبل از شروع تحصیل کار می کرد. به همین دلیل است که می گویم کار در IT جالب است. و امیدوار کننده شوهر خواهرم به اتفاقات اطرافش نگاه کرد و همچنین یک توسعه دهنده جاوا شد. همچنین با نتایج خوب. بعد به یکباره به چند گروه 2-3 نفره آموزش دادم. این همه حدود 5 سال طول کشید حتی دوست دخترم که خیلی از IT دور بود این جام را قبول نکرد: او همچنین مجبور بود به عنوان برنامه نویس جاوا کار کند :) در همان زمان من از تحصیلات دانشگاهی بسیار ناامید شدم. من خودم در دو دانشگاه درس خواندم و به جرات می توانم بگویم که هر دوی آنها هیچ فایده ای برای کار نداشتند. اما من یک دیپلم با ممتاز از دانشکده سایبرنتیک KNU و یکسری مدارک المپیاد دارم. علاوه بر این، من افرادی را که خودشان در دانشگاه های مختلف تحصیل کرده بودند، دوباره آموزش دادم تا برنامه نویس شوند، و همه جا همین تصویر را دیدم: افرادی که 5-6 سال در تخصص های فنی تحصیل کرده اند، اصلاً چیزی در مورد IT نمی دانند. و فقط 3-6 ماه لازم بود تا به یک فرد مهارت هایی داده شود که به او کمک کند شغل خوبی پیدا کند. به همین مناسبت، مقاله‌ای در هابر درباره افسانه‌های مربوط به آموزش عالی نوشتم که در آن به انتقاد شدید از دانشگاه‌های مدرن پرداختم. مقاله به دلیل نقل قول به سرقت رفت که منجر به نوشتن مقاله دیگری شد، اما این بار در مورد تجربه من در آموزش برنامه نویسی به مردم. مقاله دوم موفقیت چشمگیری بود. چند ده نفر در یک پیام شخصی با یک درخواست برای من نوشتند: آنها می خواستند با من آنلاین مطالعه کنند و پرسیدند چقدر هزینه دارد. نمی‌دانستم چه جوابی بدهم: دوستانم را دوباره آموزش می‌دادم تا برنامه‌نویس شوند و قصد تدریس آنلاین دروس را نداشتم. حتی برای پول. و در اینجا یک نکته مهم وجود دارد. در طول 5 سالی که دوستان و آشنایانم را برای برنامه نویس شدن دوباره آموزش می دادم، در اینترنت به دنبال سایتی بودم که به مردم کمک کند مهارت های عملی خود را ارتقا دهند. قبلاً کتاب های خوبی وجود داشت، اما کتاب های درسی و مشکلات عملی کافی وجود نداشت. نکته مهم دیگر: چندین سال قبل از این اتفاقات، شروع به خواندن کتاب هایی در زمینه تجارت و بازاریابی کردم. و همیشه یک پیام ساده منتقل می شد: برای ایجاد یک تجارت، تقاضای موثر پیدا کنید. اگر مردم چیزی بخواهند، این نیمی از جنگ است. آنها باید حاضر باشند برای آن پول بپردازند. در آن زمان بود که غریبه‌ها شروع به نوشتن برای من کردند و در مورد تحصیل پرسیدند، متوجه شدم که تقاضای غیرقابل تحقق گسترده‌ای برای مطالعه آنلاین وجود دارد. در آن زمان، ایده یک دوره آموزشی برنامه نویسی ایده آل را در سر خود شکل داده بودم: با سخنرانی ها و مشکلاتی که می توان به طور خودکار بررسی کرد. از این گذشته ، بررسی مشکلات کاملاً متفاوت به نظر می رسید: شخصی راه حلی نوشت ، پرونده ها را در یک بایگانی فشرده بسته بندی کرد ، آن را برای معلم پست کرد و یک هفته بعد معلم پاسخی را برای او ارسال کرد. طولانی و خسته کننده بود، زیرا این فرآیند می توانست خودکار باشد. در نتیجه... تصمیم گرفتم خودم یک دوره با این قالب آموزشی ایجاد کنم! من در 1 آگوست 2012 مقاله ای در Habré نوشتم و در 15 اوت استعفای خود را در محل کار و برنامه هایم برای کار روی پروژه خودم را اعلام کردم. اگرچه مجبور شدم یک ماه دیگر کار کنم، زیرا اخراج من برای همه غیرمنتظره بود. بالاخره در 15 سپتامبر رسماً کارم را رها کردم و شروع به انجام JavaRush کردم. من هدف زیر را برای خودم تعیین کردم: سخنرانی بنویسم، کارها را با تأیید خودکار ایجاد کنم، همه اینها را ترکیب کنم و راه اندازی کنم. از آنجایی که چندین سال بود که مطالب آموزشی را با مردم به اشتراک گذاشته بودم، توانستم اولین نسخه دوره را در عرض پنج هفته ایجاد کنم که در 18 اکتبر 2012 منتشر کردم. تنها 5 هفته از شروع کار روی پروژه تا اولین انتشار آن می گذرد. در این مدت، 10 سطح سخنرانی (120 برگه در ورد)، 8 سطح وظایف، front-end، back-end و یک سیستم تأیید خودکار وظایف را نوشتم. انتشار رسمی در 18 اکتبر بود :) همه اینها خیلی سریع انجام شد زیرا من 100 ساعت در هفته کار می کردم: از 6 صبح تا 10 شب، 6 روز در هفته. فقط در صورتی می توانید اینگونه کار کنید که واقعاً بخواهید نتیجه را ببینید. شکار بهتر از اسارت است :) نزدیک به سال جدید، نسخه دوم JavaRush را منتشر کردم. تا 25 دسامبر، 20 سطح سخنرانی، 12 سطح وظایف و همچنین یک افزونه برای Intellij IDEA آماده شد که از طریق آن امکان دریافت و ارسال کارها وجود داشت. مفهوم ساده سازی فرآیندها برای من مهم بود: کاربر باید حداقل کار غیر ضروری را در طول آموزش انجام دهد. در نهایت موفق به انجام این کار شدم: که کاربر توانسته با یک کلیک یک کار را برای تایید ارسال کند و در عرض یک ثانیه پاسخ دریافت کند. به جای اینکه پاسخ یک هفته طول بکشد، در عرض یک ثانیه پاسخ دریافت کردم. انقلاب بود.

О тайной связи World of Warcraft, StarCraft и JavaRush

در ابتدا، ماموریت JavaRush به این شکل بود: آموزش مجدد یک میلیون نفر برای تبدیل شدن به برنامه نویس جاوا. متوجه شدم که بسیاری از افراد باهوش که از دانشگاه ها فارغ التحصیل شده اند، در مشاغل کم دستمزد کار می کنند، اگرچه یک رشته فناوری اطلاعات در نزدیکی آن وجود دارد که حقوق و دستمزد بالا است و چشم انداز وجود دارد. یعنی از یک طرف افراد توانمند زیادی وجود دارند، از طرف دیگر تعداد زیادی شرکت فناوری اطلاعات وجود دارند که این افراد می توانند در آنها شغل پیدا کنند. ما فقط باید به این افراد کمک کنیم که فاصله بین سطح تحصیلات در دانشگاه ها و نیازهای بازار کار را پر کنند. اما چگونه می توان آنها را دوباره آموزش داد؟ از نظر من، دانستن برنامه نویسی یک مهارت عملی است. مثلاً مانند توانایی رانندگی با ماشین. من معتقدم که یک فرد باید هزار ساعت برنامه نویسی را تمرین کند. اگر فرض کنیم که در یک سال دو هزار ساعت کار وجود دارد، هزار ساعت یک نیم سال با هفته کاری 40 ساعته است. سپس با این مشکل روبرو شدم: چگونه یک فرد را در حالی که در خانه نشسته به مطالعه وادار کنیم؟ چگونه فردی که تنها در خانه نشسته می تواند آن هزار ساعت تجربه عملی کسب کند؟ در سال 2012، بازی های آنلاین محبوبیت زیادی پیدا کردند. از یک طرف نمی‌توانید فرد را مجبور به مطالعه کنید، از طرف دیگر او می‌تواند 10-12 ساعت در روز بنشیند و بازی‌های آنلاین انجام دهد. من مردم را می دیدم که ساعت ها همین کار را می کنند و هیولا می کشند و می خواستم از این روش در مطالعات خود استفاده کنند. من حتی به طور خاص WoW را برای خودم نصب کردم تا بفهمم همه چیز در آنجا چگونه کار می کند. من نتوانستم کار زیادی انجام دهم، اما مفهوم کسب تجربه، سطوح شخصیت و سطوح کار را آنجا دیدم. من همچنین از ایده یک زره که شما دارید خوشم آمد، اما فقط زمانی می توانید از آن استفاده کنید که سطح شما به اندازه کافی برای انجام این کار بالا باشد. در JavaRush یک قیاس وجود دارد: شما نمی توانید هیچ مشکلی را حل کنید و هر سخنرانی را بخوانید، شخصیت شما باید به آن رشد کند. علاوه بر این، JavaRush با StarCraft نیز ارتباط دارد و این ارتباط آنقدر قوی است که خود JavaRush به نام آن نامگذاری شده است. فکر می کنم قبلاً آن را حدس زده اید - این ZergRush است! :) در StarCraft می توانید واحدهای جالب و گران قیمت بسازید یا می توانید با ساخت سریع ساده ترین و ارزان ترین واحدها به پیروزی برسید. بنابراین من می خواستم مردم را دوباره آموزش دهم تا سریع و ارزان برنامه نویس شوند. دقیقا حداقل مورد نیاز برای یک فرد برای یافتن شغل در صنعت IT. ده سال پیش، آموزش برنامه نویسی بیشتر به صورت دوره های آجری بود که هزینه های یادگیری بالایی را در پی داشت. اگر برنامه نویسان درآمد خوبی داشته باشند، و شما از چنین برنامه نویسی بخواهید که معلم شود، او می خواهد حقوق قابل مقایسه ای دریافت کند. بنابراین در دوره های تمام وقت شرایطی داریم که آموزش خوب و پرهزینه یا ارزان و بی کیفیت است. و JavaRush می خواست این مشکل را دقیقاً از نقطه نظر تجاری حل کند: هزینه آموزش بسیار کم و کیفیت بالا. بنابراین گرانترین عنصر یعنی معلم از معادله حذف شد. تمام آموزش ها کاملاً خودکار بود و ما توانستیم خدمات خود را به قیمت 30 دلار در ماه بفروشیم. اضافه کردن یک معلم خوب بلافاصله آموزش را بسیار گران تر می کند.

در مورد تحول پروژه در طول 9 سال

اولاً من در 9 سال خیلی تغییر کردم. زمانی که شروع به ایجاد JavaRush کردم، با نوع تفکری که داشتم یک برنامه نویس بودم. تنها پس از 5 سال من شروع به فکر کردن مانند یک کارآفرین کردم و شروع به فکر کردن در مورد استخدام افراد، فرآیندهای تجاری در شرکت کردم. ثانیاً، خود شرکت تغییر کرده است: افراد بسیار بیشتری در تیم حضور دارند. اولین افراد در سال 2013 به من پیوستند. وقتی در مورد ایده JavaRush هیجان زده شدم، شروع به جذب دوستان از شغل آن زمان خود کردم. من نتوانستم هیچ کدام را متقاعد کنم. از آن زمان تاکنون ترسی از به اشتراک گذاشتن ایده ها نداشته ام. اگر بهترین دوستانم به ایده من اعتقاد نداشتند، چه شانسی برای دزدیده شدن آن وجود داشت؟ اما من موفق شدم خواهرم و همچنین دوست دخترم را متقاعد کنم - در آن زمان او در شبکه های اجتماعی مشغول بازاریابی بود. شش ماه بعد، لشا یلنیویچ پیوست ( او اکنون مدیر بازاریابی است - ویرایش). این تیم به معنای واقعی کلمه 2-3 سال پیش شروع به رشد فعال کرد. امروزه JavaRush حدود 50 نفر را استخدام می کند. در سال های اخیر، ما بر ایجاد فرآیندهای تجاری تمرکز کرده ایم: ارائه پشتیبانی، بهبود محصول. این برای رشد شرکت مهم است. کم کم داره به دوره آموزشی ایده آلی تبدیل میشه که آرزویش رو داشتم. استراتژی توسعه فعلی ما به شرح زیر است: ما بر افزایش حجم محتوا (مثلاً سخنرانی ها یا وظایف بیشتر) تمرکز نمی کنیم، بلکه بر بهبود آنچه داریم تمرکز می کنیم. اگر سه برابر بیشتر سخنرانی داشته باشیم، دیگر جالب نخواهند شد. اما ما یک رویکرد شخصی برای یادگیری را امتحان می کنیم: سناریوهای یادگیری متفاوتی را ارائه می دهیم - برای برخی، خشک تر و آکادمیک تر، برای برخی دیگر، پر از عناصر بازی. این به دوره ما انعطاف پذیری زیادی می دهد - هر کسی می تواند آنچه را که نیاز دارد انتخاب کند. ما همچنین CodeGym را ایجاد کردیم، یک پروژه چند زبانه آموزش زبان جاوا. عمدتاً بر بازار ایالات متحده متمرکز شده است. در حال حاضر 640 هزار کاربر ثبت نام شده از ده ها کشور دارد که بیشتر آنها دانش آموزانی از ایالات، لهستان، آلمان و چین هستند.

درباره چشم انداز یادگیری آنلاین

من مطمئن هستم که با گذشت زمان، 90٪ از آموزش به اینترنت منتقل می شود، زیرا بسیار راحت است. یادگیری آفلاین و آنلاین نقاط قوت متفاوتی دارند. در آموزش آفلاین، می توانید با معلم یک به یک ارتباط برقرار کنید، نکات نامشخص را روشن کنید، توجه بیشتری را به خود جلب کنید و بخواهید بلافاصله تکالیف را بررسی کنید. ما قبلاً از یادگیری آفلاین بهترین استفاده را کرده ایم. حدود 15 سال از زندگی ما طول می کشد، همه چیز در آن استاندارد شده است: برنامه هایی برای مهدکودک ها و مدارس، کتاب های درسی، دیپلم های مرتبط با سطح آموزش، المپیادها. نقطه قوت آنلاین، اتوماسیون است. حتی یک معلم مدرسه هم در مورد حل مشکل در یک ثانیه بازخورد نمی دهد. در JavaRush می توانید ساعت سه بامداد در انجمن چیزی بپرسید و پاسخ بگیرید. با یادگیری آنلاین، می توانید در حالت راحت و بدون تطبیق با بقیه اعضای گروه مطالعه کنید. شما می توانید در هر زمانی از شبانه روز و در هر زمانی از سال مطالعه کنید - لازم نیست تا اول سپتامبر منتظر بمانید. شما می توانید با هر سرعتی یاد بگیرید.

در مورد اینکه چرا برنامه نویسان بدون کار نمی مانند

من با یک شوخی شروع می کنم. برنامه نویسان در کار اتوماسیون کار دیگران هستند. آخرین حرفه ای که ناپدید می شود برنامه نویس است، زیرا روز به روز مشاغل مختلف جای خود را به خدمات خواهند داد. قرن بیستم قرن صنعتی شدن بود، پس از آن مهندس بودن سودآور بود. صنایع پیشرو خودروسازی و الکترونیک بودند. قرن 21 قرن اطلاعات نامیده می شود و همه چیز حول محور اطلاعات و محتوا می چرخد. امروزه نویدبخش بودن یک مهندس نرم افزار است. 5 شرکت بزرگ جهان با ارزش بیش از یک تریلیون دلار، شرکت های فناوری اطلاعات هستند: اپل، گوگل، مایکروسافت، آمازون، فیس بوک. فیس بوک توسط یک دانش آموز، یک برنامه نویس خودآموخته تاسیس شد و اکنون هزار میلیارد دلار ارزش دارد. خوب است که یک فرد فناوری اطلاعات در قرن فناوری اطلاعات باشید. چیزی شبیه این :) یک روند مهم جهانی کار از راه دور است. این بیماری همه گیر موانع فرهنگی را در ذهن مردم شکسته است. قبل از همه‌گیری، شرکت‌ها ترجیح می‌دادند که کارمندان در دفتر بنشینند، زیرا کارآمدتر بود. و شرکت های بزرگ مجبور بودند خود را با کارمندانی که از خانه کار می کنند سازگار کنند. علاوه بر این، بیماری همه گیر به اندازه کافی طول کشید تا فرآیندهای کار از راه دور حل شوند و مردم به آنها عادت کنند. حتی قبل از همه‌گیری، همین شرکت‌های آمریکایی می‌توانستند کارمندان دورافتاده را از اوکراین به عنوان مثال با حقوق 5 هزار دلار و کارمندان در کالیفرنیا با حقوق 20 هزار دلار استخدام کنند. وقتی پس از شروع همه‌گیری، همه از راه دور رفتند، مدیریت آمریکایی شروع به فکر کردن کرد: ما کارمندان از راه دور داریم که به آنها حقوق متفاوتی می‌پردازیم. چرا بیشتر پرداخت کنیم؟ بنابراین، اگر می‌توانستند متخصصی را با پول کمتر در کشور دیگری استخدام کنند، استخدام کارمندان در ایالات متحده برای آنها بی‌سود بود. و اروپای شرقی (اوکراین، روسیه، بلاروس) دقیقاً همین "کشورهای دیگر" هستند. اوکراین اوج رشد خود را در سال 2008 داشت، زمانی که یک بحران مالی جهانی وجود داشت. در ایالات متحده، آنها فعالانه شروع به کاهش بودجه و اخراج مردم کردند؛ در اوکراین، برعکس، رونق استخدام وجود داشت. یعنی شرکت های غربی به سادگی برنامه نویسان گران قیمت را اخراج کردند و افراد به همان اندازه واجد شرایط را از ما استخدام کردند. اکنون موج دیگری از استخدام پیش بینی می شود. مگر اینکه در گران ترین شهرهای جهان زندگی می کنید، منتظر دریافت سفارشات بیشتری باشید. آیا این انگیزه ای نیست که جاوا را بدون انتظار برای دوشنبه، اول ماه یا سال جدید شروع کنیم؟
نظرات
TO VIEW ALL COMMENTS OR TO MAKE A COMMENT,
GO TO FULL VERSION