فوریه. خوب، سلام، فوریه. ما از دیدن تو خوشحال هستیم. و امروز - حتی بیشتر از این. زیرا 2 فوریه به لطف فیلم Groundhog Day چرخه ای ترین و بازگشتی ترین روز جهان است.
در این چرخه زمستانی، می توانید یک بار دیگر همان «روز گروندهاگ» (2.02) و «روز رادیو» (13.02) را تماشا کنید، ورزشکاران مورد علاقه خود را در بازی های المپیک زمستانی (9.02-25.02) تشویق کنید، پنکیک بخورید (12.02-16.02) ، "ولنتاین" (02/14) و یک لوسیون اصلاح دیگر (02/23) بدهید، تعطیلات خرس قطبی (02/27) را تبریک می گویم ... و سپس یک چرخه جدید بهاری آغاز می شود.
و حالا در مورد امروز شخصیت اصلی فیلم «روز گروند هاگ» در یک نوع موقعیت بازگشتی قرار می گیرد که شبیه یک حلقه بی پایان است. در واقع، در هر روز تعدادی رویداد رخ می دهد که قهرمان می تواند به یک روش مداخله کند. قهرمان به طور منطقی فرض میکرد که برای رهایی از روز گراندهاگ، باید کاری برای این موقعیتها انجام دهد. مشکل این است که موقعیت های زیادی وجود دارد، راه های زیادی برای مداخله در آنها وجود دارد، و حتی ترکیب های بیشتری از هر دو وجود دارد. بدون هیچ کاری، او شروع به مطالعه کامل تنها روز تکراری خود کرد، و معتقد بود که راه رهایی از آن می تواند هر چیزی باشد - از دزدیدن یک خوک خاکی گرفته تا خودکشی. او به تدریج به ایده خودسازی رسید. برای کشف نقطه خروج، قهرمان باید از دانش بدست آمده در زندگی های قبلی این روز استفاده کند و به تدریج موفق شد. اما بازگشت را نه تنها در برنامه نویسی یا فیلم های علمی تخیلی می توان یافت. این پدیده حتی در زندگی روزمره بسیار رایج است. یک مثال کلاسیک از بازگشت بی نهایت، دو آینه است که در مقابل یکدیگر قرار گرفته اند: آنها دو دالان از انعکاس محو شدن آینه ها را تشکیل می دهند.
بازگشت لزوما بی نهایت نیست. برای مثال، در اینجا یک عروسک ماتریوشکا وجود دارد. کاملاً بازگشتی است، اما قطعاً به کوچکترین آنها خواهید رسید.
ساده ترین راه برای مشاهده بازگشت بدون خروج از رایانه این است که وب کم خود را به سمت صفحه مانیتور رایانه بگیرید. دوربین تصویر صفحه کامپیوتر را ضبط می کند و روی این صفحه نمایش می دهد، چیزی شبیه حلقه بسته خواهد بود. و ما چیزی شبیه به یک تونل را مشاهده خواهیم کرد.
نمونه هایی از بازگشت در طبیعت
دیدنی ترین نمونه بازگشت، اشیاء جغرافیایی است. به عنوان مثال، مانند عروسک های تودرتوی ذکر شده، جزایری در وسط دریاچه ها هستند که به نوبه خود در جزایر قرار دارند. در میان چنین مکان هایی، معروف ترین دریاچه آب شیرین تال است که در جزیره لاوسون در استان باتانگاس، فیلیپین قرار دارد. بر روی دریاچه جزیره آتشفشانی طال قرار دارد، در دهانه آن دریاچه دیگری وجود دارد. و به نوبه خود جزیره کوچک خود به نام ولکان پوینت را دارد.
نمونه بارز آن نیز رودخانه هایی است که از رودخانه های دیگر، کوه ها و رعد و برق تشکیل شده اند.
نمونه هایی از بازگشت های "سبزیجات" کمتر جالب نیست. به عنوان مثال، پیاز معمولی و کلم سفید در اینجا آمده است:
بازگشت در گل کلم و کلم رومانسکو کاملاً متفاوت به نظر می رسد. سر آنها از گل آذین تشکیل شده است که به نوبه خود از گل آذین تشکیل شده است. جالب اینجاست که سر کلم رومانسکو از گل آذین های سبز روشن تشکیل شده است که به شکل مارپیچ فراکتال هستند. علاوه بر این، هر جوانه فردی مارپیچ خود را تشکیل می دهد.
یک درخت از شاخه ها تشکیل شده است. شاخه به نوبه خود از شاخه های کوچکتر تشکیل شده است. هر شاخه درخت را تکرار می کند.
همین ساختار را می توان در یک برگ سرخس پیچیده مشاهده کرد:
دانه های برخی از گل ها (به عنوان مثال، آفتابگردان) در فن های مارپیچی متقاطع قرار گرفته اند که با نسبت فیبوناچی تعیین می شود:
یک مثال قابل توجه از بازگشت، دندریت ها هستند - تشکیلات کریستالی پیچیده از یک ساختار شاخه ای درخت مانند. همه ما با دندریت های یخ آشنا هستیم - اینها دانه های برف و الگوهای یخ زده روی شیشه هستند:
دندریت های فلزات مانند طلا و مس نیز یافت می شود:
نمونه هایی از بازگشت از دنیای حیوانات نیز کاملاً واضح است: جفت ابدی "مرغ و تخم مرغ" و ... تکامل:
نمونه هایی از بازگشت در زبان شناسی و ادبیات
داستانی از «سایبریاد» استانیسلاو لم در مورد ماشین هوشمندی که هوش و تنبلی کافی برای ساختن دستگاهی مشابه برای حل یک مشکل معین و سپردن راهحل آن داشت. (بازگشت نامتناهی - هر ماشین جدید یک دستگاه مشابه ساخته است). N.V. گوگول در داستان "پرتره" رویای هنرمند چرتکوف را توصیف می کند که پس از بیدار شدن دوباره به رویا می افتد ، پس از بیدار شدن از این رویا به اولین رویا می افتد ، که از آن نیز باید بیدار شود. «استاد و مارگاریتا» یکی از برجستهترین رمانهای بازگشتی است. موضوع یشوا و پیلاطس به صورت بازگشتی از موضوع استاد و مارگاریتا برانگیخته شده است. علاوه بر این، تکنیک "کتاب در یک کتاب" نیز در اینجا استفاده می شود. استاد رمانی درباره یشوا و پیلاطس می نویسد که متن آن با متن کتاب «استاد و مارگاریتا» ادغام می شود. نمونه دیگری از بازگشت، «خانه ای که جک ساخت» اثر رابرت برنز، ترجمه مارشاک است.
یا این کوتاهترین داستان آیزاک آسیموف است که در استودیو در حین ضبط مصاحبه روی یک جرأت نوشته شده است.
"... پین A را در شکاف B قرار دهید..."
دیو وودبری و جان هنسن که در لباس فضایی دست و پا چلفتی پوشیده بودند، با هیجان به تماشای قفس عظیمی که به آرامی از کشتی حمل و نقل جدا می شد و وارد قفسه هوا می شد به فضایی دیگر می رفتند. آنها تقریباً یک سال را در ایستگاه فضایی A-5 گذراندند، و بهطور قابلتوجهی، از دستگاههای فیلتراسیون متلاشیکننده، تانکهای هیدروپونیک نشتکننده، ژنراتورهای هوا که به طرز آزاردهندهای زمزمه میکردند و گاهی اوقات به سادگی از کار میآمدند خسته شده بودند.
وودبری با ناراحتی آهی کشید: «همه چیز در حال خراب شدن است، زیرا ما خودمان همه چیز را کنار هم گذاشتیم.»
هانسن افزود: «به دنبال دستورالعملهایی که توسط یک احمق تهیه شده است».
مطمئناً دلایلی برای شکایت وجود داشت. کمیاب ترین چیز در یک سفینه فضایی فضای اختصاص داده شده برای بار است، به همین دلیل است که تمام تجهیزات، بسته بندی فشرده، باید جدا شده به ایستگاه تحویل داده می شد. همه ابزارها و تاسیسات باید در خود ایستگاه با دست خودمان مونتاژ میشدند، بدیهی است با استفاده از ابزار اشتباه و پیروی از دستورالعملهای مونتاژ مبهم و طولانی.
وودبری با دقت تمام شکایات را یادداشت کرد، هانسن القاب مناسب را به آنها ارائه کرد و درخواست رسمی برای کمک فوری در شرایط فعلی به زمین ارسال شد. و زمین پاسخ داد. یک ربات ویژه با مغز پوزیترونیک ساخته شد که با دانش چگونگی مونتاژ هر مکانیزم قابل تصوری پر شده بود.
این ربات اکنون در قفس تخلیه بود. وقتی درهای قفل هوا بالاخره پشت سرش بسته شد وودبری عصبی شد. |
معروفترین نمونههای بازگشت بیپایان در ادبیات «قصههای بیپایان» است: چشمانم را باز کردم: آسمان آبی، و یک پتوی سبز، و جنگلهای پشمالو... اینجا رودخانه است - همه چیز جاری است، خورشید طلوع کرده است - میپزد. دوباره... خودکار و دفتری برداشتم و تصمیم گرفتم همه چیز را بنویسم، چشمانم را باز کردم: آسمان آبی...
کشیش سگ داشت کشیش سگ داشت، او را دوست داشت، او یک لقمه گوشت خورد، او او را کشت و در خاک دفن کرد، و بنای یادبودی برپا کرد، و کتیبه را نوشت: کشیش یک سگ داشت، او را دوست داشت، او یک تکه گوشت خورد.
نمونه های گرافیکی بازگشتی
تکنیک های بازگشتی در نقاشی و عکاسی عالی به نظر می رسند. اینها می توانند «پرتره در پرتره»، «قاب در یک قاب» یا «هنرمند تصویری از او در حال کشیدن تصویری از خود در حال کشیدن یک تصویر نقاشی می کند» باشد:
طنز بازگشتی
فقط سخت است. برنامه نویس ها، ept، ما با هم زندگی می کنیم، اینطور توافق کردند: اولی دومی را بیدار می کند، دومی سومی را بیدار می کند، سومی اول را بیدار می کند ... بازگشت =) در نتیجه ما تا پایان سخنرانی خوابیدیم. برای ناهار سالاد "بازگشت" داریم: گوجه فرنگی، خیار، کاهو. xxx: یادت هست آنتوخ آرزویش را از دست داد؟ بنابراین، برای او آرزو کردم: به مدت 2 روز روی تمام اشیایی که با آنها هر عملی انجام می داد، برچسبی با این عمل می گذاشت yyy: من حتماً یک برچسب روی استیکر با نوشته چسبانده می زدم. کوچولو (پسر 10 ماهه) رانده شد به عود ... یک پستانک در دهانش. دومی را داد. اولی را با خوشحالی تف کرد. دومی را درج کرد شنیدم چیزی افتاد از دیدن اولین پستانک خوشحال شدم. دومی را رها کرد اولی رو گذاشتم تو دهنم. شنیدم یه چیزی افتاد... 5 دقیقه داره عوضشون میکنه. امروز با پدرم کار کردم، او به من میگوید «میخواهی بازگشتت را نشان بدهم؟»، من مثل «بیا». دوشاخه مته را می گیرد و به سیم کشی می چسباند و دوشاخه سیم کشی را به یک سوکت آزاد از همان سیم کشی وصل می کند، دکمه را فشار می دهد، مته شروع به کار می کند... لعنتی، حتما من داشتم چهره خیلی بامزه ای تا غروب خندید و من خیلی وقته بهش گیر دادم چرا اینجوری میشه. معلوم شد مته با باتری کار می کند. اگر معتقدید که همه چیز در زندگی باید کاربرد عملی داشته باشد، پس پیشنهاد می کنیم دانشی را که در برنامه نویسی به دست آورده اید به یاد بیاورید و سعی کنید برخی از مسائل شناخته شده را که با استفاده از روش های بازگشتی حل می شوند حل کنید: پیدا کردن اعداد فیبوناچی و فاکتوریل ها، به عنوان مثال. و همچنین پازل "برج های هانوی".
فوریه. سلام بهمن ماه ما از دیدن تو خوشحال هستیم. و امروز - حتی بیشتر از این.
GO TO FULL VERSION