JavaRush /وبلاگ جاوا /Random-FA /نکته اصلی تعیین هدف است
Михаил Гончаренко
مرحله
Москва

نکته اصلی تعیین هدف است

در گروه منتشر شد
سلام به همه! نکته اصلی تعیین یک هدف است - 1اتفاقاً مدتها پیش دوره آزمایشی خود را به پایان رساندم، اما (در کمال تعجب) یافتن زمان برای نوشتن دیگر چندان آسان نیست. از همون اول شروع میکنم اسم من میخائیل است، من 27 سال سن دارم. من می خواهم فوراً بگویم که من تحصیلات عالی ندارم (در فرآیند جستجوی کار این نقش ایفا کرد - ممکن است برخی بگویند که شوخی بی رحمانه ای با من انجام داد ، اما برای من بیشتر احتمال دارد که این یک لطف باشد) اگرچه من سه موسسه پشت سرم دارم. بعد از مدرسه، وارد دانشگاه فنی ملی بلاروس شدم، اما حتی شروع به تحصیل نکردم. او به مسکو نقل مکان کرد، برای تحصیل در رشته بازاریابی و تبلیغات وارد یک دانشگاه کمتر شناخته شده اقتصاد شد، یک ترم تحصیل کرد و ترک تحصیل کرد. پس از آن برای رشته مهندسی صدا وارد موسسه اوستانسکین شد و در آنجا دو دوره را گذراند. بنابراین، می توان گفت که قبل از اینکه توسعه دهنده باشم، یک مهندس صدا بودم. حرفه من در این زمینه سریع و زودگذر بود - در سال دوم کار متوجه شدم که رشد در هر جای دیگری در این زمینه کاملاً مشکل است. پس از ترک مهندسی صدا، به مدت دو سال در تبلیغات کار کردم، در آنجا نیز به این درک رسیدم که پیشرفت من در این زمینه کامل شده است - من فرد خلاقی نبودم و برای محاسبه معیارها به هوش زیادی نیاز ندارید - خسته کننده است. به این ترتیب، من با یک دفترچه کار در دست و حدود شش ماه بودجه وارد سپتامبر 2016 شدم. در اینجا ارزش ادای احترام به یک منبع هیجان انگیز در مورد آموزش برنامه نویسان را دارد - بازاریابان آن این اطمینان را به من القا کردند که من، به عنوان یک مرد نسبتاً باهوش، می توانم به راحتی یاد بگیرم که فقط در شش ماه برنامه نویس باشم. بنابراین، هدفم را شناسایی کردم و زندگی ام را طوری تنظیم کردم که هیچ چیز مانع رسیدن به آن نشود. مطالعه بر روی این منبع از نظر مهارت های حرفه ای بی معنی بود، بنابراین پس از وبینار دوم متوجه شدم که رویکرد متفاوتی لازم است. خوشبختانه، به لطف همکلاسی هایم، دو منبع کاملاً شگفت انگیز را کشف کردم: پلت فرم Stepik و منبعی که شما در حال خواندن این مطلب هستید. در پایان سپتامبر، من شروع به گذراندن یک دوره در JavaRush کردم، در حالی که به طور همزمان دروسی را که به نظرم در stepik مفید بود، گذراندم: ریاضیات گسسته، دوره ای در جاوا، و چندین دوره در مورد الگوریتم ها و ساختارهای داده. تا پایان ماه اکتبر، بخشی از دوره ها را به پایان رساندم، 10 سطح رایگان را در JavaRush تکمیل کردم و سپس حدود یک ماه در کوهستان نشستم و واقعاً در مورد هیچ چیز دیگری به جز زنده ماندن خسته نشدم. شما همچنین نیاز به استراحت دارید. در ماه دسامبر، با قدرتی تازه به درس هایم بازگشتم. در پایان ماه دسامبر یک اشتراک خریدم و از طریق سطوح بالا رفتم. من خودم را کاملاً وقف این فرآیند کردم - رژیمم را بازسازی کردم (در طول روز که دختر در خانه نبود می خوابیدم ، شب ها چندین ساعت را با او سپری می کردم ، سپس تمام شب و صبح کار می کردم (در کل حدود 12 ساعت) ، رفتم. به تمرین در صبح (در مورد نیاز به فعالیت بدنی پست جداگانه خواهم نوشت، فقط بدانید که اگر قرار است به طور جدی وارد این حرفه شوید، این فقط مطلوب نیست - شرط لازم برای یک زندگی با کیفیت است. سبک زندگی بی تحرک می کشد) من خوابیدم و بنابراین هر روز بدون استثنا یک سیستم آهنی ایجاد کردم، و هر انحرافی از آن برای چند روز من را ناآرام کرد. راستش را بخواهید، آخرین سطوح من را ناامید کرد (تعداد کم کارها و نظریه مبهم، و حتی دیوانه شدن اعتبارسنجی با به روز رسانی منبع، خون من را خراب کرد). اما به هر حال، تا ماه فوریه، یک عدد زیبا و مرتب "40" در کنار آواتار من ظاهر شد. من 7 مشکل را پشت سر گذاشتم که 6 تای آنها در آن زمان به اعتباردهنده ارائه نشد و من کاملاً تمایلی به رسیدگی به یکی نداشتم. در این مرحله، من باید از قبل شروع به جستجوی کار می کردم، به خصوص که پس انداز اندک من به پایان رسیده بود. با این حال، لازم دیدم که به Git، Maven، Gradle تسلط داشته باشم، SQL را بفهمم و ایده‌ای از Spring داشته باشم. به نظرم رسید که من ظرف چند روز به Git دست پیدا کردم (در واقع در محیط کار مجبور بودم همه چیز را دوباره تکرار کنم)، من maven را در سطح پایه نسبتاً شهودی درک کردم، خیلی خوب برداشت کردم. دوره در Gradle در Udemy، من SQL را در sql-ex بهبود دادم، در Spring، کتاب Spring in Action را خواندم (برای شروع به اندازه کافی). با این مقدار کمی از دانش، جستجوی کار خود را از ابتدای آوریل آغاز کردم. اولین مصاحبه دو هفته بعد انجام شد. قبل از این، من یک تکلیف آزمایشی انجام دادم که به طرز وحشتناکی شبیه به تکلیف آزمایشی قبل از کارآموزی در JR بود (که من هم انجام دادم، اگرچه در نهایت کارآموزی را دریافت نکردم). در طول مصاحبه متوجه دو چیز شدم: اول اینکه من کاملاً نمی توانم چیزهای اساسی را با کلمات توضیح دهم و ثانیاً سطح را برای خودم بسیار بالا قرار دادم - در واقع تمام سؤالات مصاحبه فقط به Core اختصاص داشت (و به معنای واقعی کلمه چند سوال در مورد SQL). مصاحبه اما به خوبی پیش رفت و آنها پذیرفتند کاندیداتوری من را بررسی کنند. با این حال، پس از دو هفته هنوز پاسخ روشنی از آنها دریافت نکردم (همه خواستند کمی صبر کنند، ظاهراً آنها به سایر نامزدها نگاه می کردند). در نهایت از آنها منصرف شدم و به جستجوی خود ادامه دادم. طبیعتاً من از Sbertech بازدید کردم (مانند بسیاری از فارغ التحصیلان JR)، در این زمان مهارت خود را در پاسخ به سؤالات کاملاً بهبود بخشیده بودم، بنابراین مصاحبه به خوبی پیش رفت، اما در نهایت معلوم شد که آنها نمی توانند من را بدون تحصیلات عالی استخدام کنند. این کاملا آزاردهنده بود، اما برای بهترین حالت بود، من به نوعی متقاعد شده ام که کار در صنعت بانکداری یک ننگ برای زندگی است. مصاحبه سوم مرا به جایی رساند که اکنون هستم. این یک مصاحبه غیر استاندارد بود، آنها فقط چند سوال در مورد Core از من پرسیدند، آنها بیشتر در مورد Spring (و در سطح نسبتاً عمیق، در مورد چرخه زندگی beans، جنبه‌ها، Spring mvc)، چیزی در مورد Groovy پرسیدند. در مورد جاوا نیز سوالات غیر استانداردی پرسیدند، مثلاً ساختار StringBuilder در داخل چگونه است، هنگام محاسبه هش کد در کجا ذخیره می شود. سوالاتی در مورد جاوا اسکریپت وجود داشت (من در طول مسیر آن را به طور کلی یاد گرفتم) و چندین پازل. در کل به نیمی از سوالات پاسخ دادم و ناامید مصاحبه را ترک کردم. با این حال، روز بعد پیشنهادی با دستمزدی دریافت کردم که در اولین کارم حتی در خواب هم نمی دیدم. اواخر آوریل بود - کمی بیش از 8 ماه از زمانی که فهمیدم یک کلاس با یک شی متفاوت است می گذشت. این شرکت MASTERDATA نام دارد، این یک ادغام کننده بزرگ SAP، 1C، Hybris و سایر راه حل های سازمانی است. من وارد بخش تجارت الکترونیک شدم، ما وب سایت هایی را برای فروشگاه های آنلاین توسعه می دهیم. بسیاری از مردم می نویسند که از روز اول خود را در خط مقدم یک پروژه جدید یافتند و شروع به نوشتن صدها خط کد کردند. برای من اینطوری نبود در ماه اول، تقریباً همان کاری را که در خانه انجام دادم انجام دادم - نشستم و مطالعه کردم، اگرچه تمرکز بیشتری داشتم. من JQuery، Apache Solr، MQ، Velocity را انتخاب کردم، به MVC پرداختم و Groovy را یاد گرفتم. من روی فناوری های بسیار عجیب و غریب مانند JBoss Drools دست زدم. یک ماه بعد، من شروع به نوشتن یک REST API برای ادغام پروژه فعلی خود با وب سایت شریک کردم. در طول مسیر، ماژول های مختلف پروژه را مطالعه کردم (برای درک مقیاس فاجعه، پروژه تقریباً 10 میلیون خط کد دارد، بدون احتساب قسمت جلو و تنظیمات). در حال حاضر حدود 10 درصد از پروژه را می دانم. مرحله جدیدی از توسعه به زودی آغاز خواهد شد؛ ما دو سایت جدید برای مشتری فعلی ایجاد خواهیم کرد. البته، شایان ذکر است که من یک دقیقه از تصمیم خود پشیمان نیستم - برنامه نویسی آنقدر شغل من بود که به نظر می رسد می توانم آن را بدون وقفه برای خواب و غذا انجام دهم. در خاتمه، چند توصیه به همه کسانی که به دنبال هدفی عالی هستند:
  • به خاطر داشته باشید که شما باید تمام زندگی خود را مطالعه کنید. شما هرگز به اندازه کافی توسعه دهنده خوبی نخواهید بود. اول از همه درس خواندن را یاد بگیرید. گوگل را بیاموزید، سوالات درست بپرسید، یاد بگیرید از فرآیند یادگیری لذت ببرید.

  • دوم، تعادل مناسب بین کار فیزیکی و ذهنی را پیدا کنید. مراقب وضعیت بدن خود باشید، پشت کامپیوتر خم نشوید، مرتباً بدن خود را گرم کنید، به باشگاه بروید (رشد هماهنگ بدن شما نیز یک هنر است، بدون فکر وارد این استخر نشوید، در غیر این صورت فقط به خودتان صدمه می زنید. بهتر است با یک مربی تمرین کنید، اما فقط در صورتی که یک مربی خوب داشته باشید. اگر فکر می کنید که این ربطی به موضوع ندارد، در اشتباهید. فعالیت بدنی تأثیر بسیار مثبتی بر فعالیت ذهنی نیز دارد.

  • سوم، انگیزه دادن به خودتان را متوقف کنید. منبع انگیزه و اراده برای هر فرد بسیار محدود است. بله، برخی بیشتر دارند، برخی کمتر، اما دیر یا زود به این ترتیب تمام می شود. نظم و انضباط باعث تفاوت می شود. هر روز در ساعت معینی شروع به مطالعه کنید. 5 دقیقه یا 5 ساعت خیلی مهم نیست، نکته اصلی این است که آنچه لازم است انجام دهید. و نتیجه آن دیری نخواهد آمد.

این همه، از توجه شما متشکرم. همگی موفق باشید!
نظرات
TO VIEW ALL COMMENTS OR TO MAKE A COMMENT,
GO TO FULL VERSION