JavaRush /وبلاگ جاوا /Random-FA /تاریخچه موفقیت. 20 ساعت برنامه نویسی در هفته، فوق لیسانس ...
Roman Beekeeper
مرحله

تاریخچه موفقیت. 20 ساعت برنامه نویسی در هفته، فوق لیسانس و زندگی شخصی

در گروه منتشر شد
بعد از خواندن کارهایی که باید انجام می دادم تصمیم گرفتم برای رسیدن به هدفم و تکمیل دروس، برنامه ای در مورد نحوه درس خواندنم تنظیم کنم، زیرا دیگر زمانی برای آهسته درس خواندن نداشتم. وظیفه این بود که به سرعت دانش به دست آوریم و به گونه ای که تمایل را ناامید نکند و مغز زمانی برای استراحت داشته باشد. زیرا نوع حجم کاری که می خواستم می توانست مانع من شود. تاریخچه موفقیت.  20 ساعت برنامه نویسی در هفته، کارشناسی ارشد و زندگی شخصی - 1

ابتدا کمی در مورد خودم به شما می گویم.

من 27 سال سن دارم. قبل از شروع مطالعه جاوا، در دانشکده ریاضیات، در ریاضیات کاربردی تحصیل کردم. به نظر می رسد که با برنامه نویسی اگر نه عالی، حداقل خوب باشم. اما این مورد من نبود، زیرا ... من همه موضوعاتی را که برنامه‌نویسی ذکر شده بود خراب کردم و به نوعی با شانس گذشتم - خودم چیزی ننوشتم. بنابراین معلوم شد که من از برنامه نویسی دور بودم. واضح است که با تحصیلات ریاضیدان در کشور ما درآمد چندانی جز برنامه نویسی نخواهید داشت. بنابراین، انتخاب بر روی این افتاد. و این اتفاق افتاد که تصمیم گرفتم جاوا را یاد بگیرم. این با هیچ نوع تحلیل بازار یا جستجوی تعداد مشاغل یا تقاضا در بازار کار مرتبط نبود. فقط به آن صورت اتفاق افتاد. و وقتی تصمیم گرفتم بفهمم که چگونه این کار را انجام دهم، با JavaRush روبرو شدم. به نوعی نمی خواستم فقط از روی کتاب درس بخوانم، بلکه تمایلی هم به شرکت در دوره های پاره وقت نداشتم، زیرا ... آنها هزینه زیادی دارند، اما در واقعیت سود کمی وجود دارد. بنابراین، JavaRush بهترین راه حل برای من بود. پس از اتمام 3 سطح اول، متوجه شدم که دوره را دوست دارم و می توانم اشتراک بخرم. علاوه بر این، با تبلیغاتی روبرو شدم و آن را به نصف قیمت خریدم. این در پایان آگوست / آغاز سپتامبر 2015 بود.

طرح آموزش

بعد از خواندن کارهایی که باید انجام می دادم تصمیم گرفتم برای رسیدن به هدفم و تکمیل دروس، برنامه ای در مورد نحوه درس خواندنم تنظیم کنم، زیرا دیگر زمانی برای آهسته درس خواندن نداشتم. وظیفه این بود که به سرعت دانش به دست آوریم و به گونه ای که تمایل را ناامید نکند و مغز زمانی برای استراحت داشته باشد. چون باری که می خواستم می توانست مانعم شود. برای این تصمیم گرفتم:
  • که باید پنج روز در هفته (دوشنبه تا جمعه) مطالعه کنید.
  • آخر هفته ها هر کاری جز این انجام خواهم داد.
  • هر درس در مجموع 4 ساعت طول می کشد و بین هر ساعت 15 دقیقه استراحت به منظور پیاده روی، استراحت و دم کردن چای وجود دارد.
مجموعا 20 ساعت در هفته بد نیست، درست است؟ علاوه بر این، گاهی اوقات مجبور می شدم به دانشگاه بروم، زیرا ... من هنوز در مقطع فوق لیسانس درس می خواندم. در ماه دسامبر، من قبلاً در سطح 20 بودم و فکر می کردم که خیلی چیزها می دانم، اما در عین حال با بحران هایی روبرو شدم که هیچ چیز جواب نداد و به نظر می رسید که نمی توانم ادامه دهم. به حدی که در مقطعی از پذیرش اطلاعات درباره مجموعه ها خودداری کردم و تنها پس از یک تعطیلات آخر هفته که برنامه نویسی نمی کردم، تفاهم به وجود آمد.
تاریخچه موفقیت.  20 ساعت برنامه نویسی در هفته، کارشناسی ارشد و زندگی شخصی - 2

بردن آن به سطح بعدی

سه ماه پس از شروع آموزش، با یکی از دوستانم در مورد چیزهای دیگری که برای یافتن شغل باید بدانم صحبت کردم. و سپس شروع شد: برخی کلمات ناآشنا، پایگاه های داده (اوه وحشتناک!) و خیلی چیزهای دیگر باعث شد بفهمم که باید سرعت بیشتری داشته باشم و حتی بیشتر انجام دهم. واضح است که نمی توانم کار را با گرامر جاوا انجام دهم، بنابراین شروع به افزایش سرعت در جهات مختلف کردم:
  • من کتاب Head First "یادگیری جاوا" را خریدم. در سطح 4 در دوره توصیه می شود. اما به نوعی با دقت نخواندم و این واقعیت را از دست دادم. همان چیزها در آنجا گفته می شود، اما از زاویه ای متفاوت، که به درک بهتر و دقیق تر آنها کمک می کند. من آن را توصیه می کنم.
  • شروع کردم به جستجوی تمام مهمانی های موضوعی شهرم و رفتن به آنها، حتی اگر چیز زیادی متوجه نشدم، اما به مرور زمان متوجه شدم که بیهوده نبوده و آنها به من کمک زیادی کردند. مثلا اینجوری
  • یک منبع دیگر وجود دارد که باید از ابتدا تا انتها آن را مرور کنید - این سایت dou (سایتی برای برنامه نویسان) است. در آنجا می توانید ببینید چه رویدادهایی وجود دارد ، حقوق فعلی در IT اوکراین چقدر است ، می توانید بسیاری از مقالات بسیار مفید را بخوانید ، من به ویژه مطالبی را با موضوع "راهنمای توسعه دهنده جاوا آینده" و Java Enterprise توصیه می کنم: چه چیزی و چگونه فرا گرفتن . این مقالات به شما کمک خواهند کرد و به شما اجازه آرامش نمی دهند.
  • من آموزش های ویدئویی کوتاه و آموزنده ای را در YouTube در MySQL پیدا کردم ، آنها را توصیه می کنم.
  • آموزش های ویدیویی Golovach نیز بی توجه نبود. تعداد آنها زیاد است، آب زیاد، اما خیلی چیزها را به خوبی توضیح می دهد.
  • همچنین باید بدانید HTML و CSS چیست. هیچ راهی بدون این وجود ندارد، HtmlAcademy در این مورد به من کمک کرد. در آنجا می توانید وظایف را به صورت رایگان انجام دهید.
  • من در شبکه اجتماعی linkedIn ثبت نام کردم، جایی که شروع کردم به نشان دادن مهارت هایم و اینکه به دنبال کار هستم (اگر خوش شانس بودم و آنها من را پیدا کردند چه می شد). همه را پشت سر هم به عنوان دوست اضافه کردم و دایره دوستانم را گسترش دادم. برای اینکه بفهمید چقدر، الان بیش از 10000 دوست در لینکدین دارم. ابتدا به این نیاز دارید. و کمک کرد، تیمی از فریلنسرهای اندرویدی به دنبال یک تازه وارد بودند و برای من نامه نوشتند. من می دانم که این یک مورد فوق العاده است، اما این اتفاق افتاد.

اولین شکست ها

البته به موازات تحصیل به دنبال کارآموزی در شرکت ها بودم تا به مرور زمان بتوانم کار کنم. برای کارآموزی به مصاحبه دعوت شدم. پس از صحبت با HR، آنها با معلم انگلیسی من تماس گرفتند که من با او "صحبت کردم". من اصلاً برای این لحظه آماده نبودم و معلوم شد که بیشتر گوش می کنم تا صحبت می کنم. و در مورد موضوع، در مورد خود به من بگویید، من چیزی را زیر لب گفتم، اما چیز خاصی نیست. اما هنگام برقراری ارتباط با مسئول فنی، به چند سوال پاسخ دادم، جواب خیلی ها را نمی دانستم و وقتی پاسخ دادم که در JavaRush درس می خواندم، او گفت که دانشجوی دیگری از آنجا پیش من است. من در سطح 27 بودم و او قبلاً 34 بود. بعد از صحبت گفت که برای من یک تست می فرستند و طبق آن تصمیم می گیرند که آیا من مناسب هستم یا خیر. من به نوعی آن را درست کردم، و نه همه عملکردها. بعد از مدتی برایم نوشتند که من برای آنها مناسب نیستم... حیف است، اما تصمیم گرفتم از این موضوع درس بگیرم و ادامه دادم.

کار اول

همانطور که قبلاً گفتم، پس از ایجاد یک صفحه در لینکدین، پس از 1.5-2 ماه یک توسعه دهنده اندروید خاص با پیشنهاد همکاری با آنها به من نامه نوشت. واضح است که ما در مورد حداقل حقوق صحبت می کردیم. وقتی همدیگر را دیدیم صحبت کردیم و به من پیشنهاد کار دادند. معلوم است که بد پرداخت شد، اما چاره دیگری نداشتم و از داشته هایم راضی بودم. از اواخر ژانویه شروع به کار در آپارتمان یکی از آنها در اندروید کردم. همه چیز جدید بود، همه چیز متفاوت بود. اما به نحوی و به نحوی کار کردم، کاری کردم. ترسناک بود و همه چیز مشخص نبود، اینها مشکلاتی در JavaRush نبودند. همه چیز باید انجام می شد، می خواند، می فهمید که چه چیزی و چگونه. من یک پروژه آزمایشی داشتم که انجام می دادم که می توانست به مرور زمان به چیزی بزرگتر تبدیل شود. و به همین ترتیب تا اردیبهشت ادامه داشت. سپس به نوعی تیم ما شروع به از هم پاشیدگی کرد، همه متوجه این موضوع شدند و شروع به جستجوی کار کردند.

به دنبال شغل جدیدی میگردید

من که نمی دانستم چگونه این کار را انجام دهم، تصمیم گرفتم آن را برای تمام شرکت هایی که در شهر من هستند ارسال کنم. چگونه می توانید بفهمید چه شرکت هایی وجود دارند؟ چیزی که در این مورد به من کمک کرد این واقعیت بود که من دوو را بالا و پایین می کردم. یک بخش شرکت وجود دارد و می توانید شهر مورد نظر خود را انتخاب کنید. یک ایمیل در توضیحات (تقریبا همیشه وجود دارد) وجود دارد که می توانید به آن بنویسید. برای اینکه همه چیز خوب به نظر برسد، رزومه ام را به زبان انگلیسی نوشتم، این تنها راهی است که باید باشد. البته آب زیاد بود، آب، آب، چون... چیز خاصی برای نوشتن نبود، همه چیز را پشت سر هم نوشتم. من همچنین برای هر نامه یک کاورلتر نوشتم (استخدام کننده ها این را دوست دارند) ، جایی که نشان دادم دقیقاً می خواهم چه کسی باشم ، در غیر این صورت اغلب معلوم می شود که آنها رزومه ارسال می کنند و مشخص نیست برای چه موقعیتی درخواست می دهند. جلد نامه نیز به زبان انگلیسی بود. من کاملاً فراموش کردم: انگلیسی به شدت مورد نیاز است. در واقع، اگر نتوانید پاسخ stackoverflow را بخوانید، پس مرده اید و کاری در برنامه نویسی ندارید. من یک سخنرانی برای یک مصاحبه انگلیسی با این موضوع نوشتم: "در مورد خودت به من بگو." یک چیز بسیار مفید به شما می گویم. بعد از مدتی 4 دعوت نامه برای مصاحبه دریافت کردم. رویه ارسال نامه به همه شرکت ها موجه بود و کسانی که چنین موقعیت هایی نداشتند معمولاً اصلاً پاسخ نمی دادند. مصاحبه ها سخت بود، خجالت آور بود، ناراحت کننده بود، اما من از آنها عبور کردم، در برخی آنها فقط صحبت می کردند، در برخی دیگر مجبور بودم چند کار را انجام دهم، به عنوان مثال مجبور شدم یک مترجم در جاوا برای زبان BrainFuck بنویسم. این کار جالب بود و خوشحالم که آن را به پایان رساندم، حتی اگر در آن شرکت پذیرفته نشدم. من دنبال کار در جاوا یا اندروید بودم. اگرچه می‌خواستم در مورد جاوا بیشتر یاد بگیرم، توسعه موبایل برای من جالب نیست. انتظارات دستمزد حداقلی بود، باید شغل پیدا می کردی، دیگر همه چیز مهم نبود. آنها از من در مورد درک پایگاه های داده، در مورد نحوه ایجاد جداول برای موقعیت های خاص پرسیدند. همه اینها به پایگاه داده های SQL مربوط می شود؛ هیچ کس در مورد NoSQL سؤال نکرد.

پیشنهاد اول

یک جا برایم نامه نوشتند و رد کردند، یک جا هم. دو شرکت باقی مانده بود، یکی برای سمت توسعه اندروید و دیگری برای جاوا. شرکت در مورد اندروید تماس گرفت و گفت من برای آنها مناسب هستم و آنها به من پیشنهاد می دهند. این یک پیروزی بود. خیلی خوشحال شدم. اما این شرکت هرگز با من برای موقعیت جاوا تماس نگرفت، و من عجله داشتم و نمی‌دانستم چه کار کنم، بنابراین خواستم یک روز منتظر پاسخ خود باشم تا بتوانم برای اطلاع از موقعیت توسعه‌دهنده جاوا تماس بگیرم. با تماس با شرکت برای موقعیت جاوا، گفتم که آنها به من پیشنهاد داده اند، اما می خواستم نتیجه را از شما بدانم. من را به دفترشان دعوت کردند تا با آنها صحبت کنم و گفتند که نتیجه صحبت را می خواهم. و معلوم شد که حق با آنهاست، پس از صحبت با آنها، در شرکت دوم به من پیشنهاد دادند که در واقع من آن را انتخاب کردم. PS شما باید تلاش کنید، تلاش کنید، تلاش کنید و هرگز تسلیم نشوید! PSS من کل دوره را کامل نکردم، در سطح 30 متوقف شدم. و وقتی کار را گرفتم، 27 ساله بودم. و واقعاً می گویم که از سطح 20 شروع کنید، باید به دنبال شغل باشید و فراتر از جاوا توسعه پیدا کنید. حداقل از راه دور بر چارچوبی برای اتوماسیون پروژه مسلط شوید (Ant، Maven، Gradle). موضوع پیچیده نیست و بسیار ضروری است. هر کسی که مقاله را دوست داشت و آن را مفید یافت - به آن امتیاز دهید و در نظرات بنویسید. همچنین در اکانت github من مشترک شوید romankh3 مقالات دیگر من را نیز ببینید:
نظرات
TO VIEW ALL COMMENTS OR TO MAKE A COMMENT,
GO TO FULL VERSION