JavaRush /وبلاگ جاوا /Random-FA /داستان توسعه دهنده JavaRush دیمیتری سمننکو

داستان توسعه دهنده JavaRush دیمیتری سمننکو

در گروه منتشر شد
ما سری ویژه را در بخش "داستان های موفقیت" ادامه می دهیم - در آن در مورد توسعه دهندگانی صحبت می کنیم که در JavaRush تحصیل کرده اند و اکنون در این شرکت کار می کنند و محصول را توسعه می دهند. پنجمین قهرمان ما دیما سمننکو است. دیما با تحصیلات یک مهندس است. با گذشت زمان، این حرفه برای او جالب و بی‌سود شد و سپس به فکر توسعه‌دهی افتاد. آموزش او حدود 5 سال به طول انجامید. دیما در "داستان موفقیت" خود می گوید که چگونه بود."آموزش من 5 سال به طول انجامید": داستان توسعه دهنده JavaRush دیمیتری سمننکو - 1

"من برای خودم یک اشتراک JavaRush برای سال جدید خریدم"

در دوران دانشجویی به برنامه نویسی علاقه مند شدم. در دانشگاه درس خواندم تا مهندس میکروالکترونیک شوم و کمی پاسکال یاد گرفتم. پس از تحصیل در یک شرکت به عنوان مهندس مشغول به کار شد. حقوق کم بود و بعد از مدتی کار بی علاقه شد. به همین دلیل شروع کردم به دنبال فناوری اطلاعات. دوستان زیادی وارد این صنعت شدند و به من گفتند که امتحانش کنم. انتخاب زبان برنامه نویسی به این صورت اتفاق افتاد: یکی از دوستان به عنوان متخصص فناوری اطلاعات کار می کرد، از او پرسیدم کدام جهت را انتخاب کنم بهتر است، او به جاوا توصیه کرد. یعنی انتخاب کاملا آگاهانه ای نبود. بنابراین، شروع به مطالعه این موضوع کردم و با مقاله ای در مورد Habré توسط موسس JavaRush مواجه شدم و در آنجا با این منبع آشنا شدم. من در اکتبر 2013 برای JavaRush ثبت نام کردم و در روز سال نو برای خودم اشتراکی به قیمت 100 دلار خریدم. این هدیه سال نو منجر به کار به عنوان یک توسعه دهنده شد. شروع کردم به گذر از سطوح اول، کم کم حل کردن مشکلات در محل کار و خانه. برنامه ای نداشت: در اوقات فراغت درس می خواندم. یعنی اینطوری بود: درس خواندم، چند روزی درس نخواندم و دوباره برگشتم. 2-3 ماه وقفه داشت. حالا فهمیدم که این اصلاً رویکردی برای یادگیری نیست. در آن زمان متوجه شدم که دانش کافی برای حل مشکلات ندارم. مواقعی بود که من یک پاسخ آماده را کپی می کردم تا ماده تاریک را بدست بیاورم و به سطح بعدی بروم. من دانش کافی "در اوج" برای تغییر سریع شغل داشتم. به دلیل کمبود دانش تصمیم گرفتم در دوره های برنامه نویسی تمام وقت شرکت کنم که به سرعت از آن ناامید شدم. مثلاً وقتی می‌خواستم چیزی را با استاد روشن کنم، او سؤالات را به بعد موکول کرد، درس‌ها اواخر عصر تمام شد، همه را به خانه فرستادند، قول دادند در درس بعدی سؤالات را مرتب کنند. و به همین ترتیب هر از گاهی طول کشید. اساساً من در آنجا چیزهایی را که قبلاً می دانستم یاد گرفتم.

"چرا اونجا نشستی برو دنبال کار، تو خانواده داری"

هنگامی که در پایان سال 2017 از شغل قبلی ام اخراج شدم، تحصیلاتم را به طور جدی آغاز کردم. ضربه "جادویی" و انگیزه بسیار خوبی دریافت کردم. این شش ماه فعال ترین شش ماه تحصیل من بود. من به یک کارآموزی JavaRush رفتم و در بهار یک پروژه کالری شماری انجام دادم. در پروژه از پایگاه داده، Hibernate، Spring و بسیاری از فناوری های دیگر استفاده کردم. مرشد مطالب اضافی زیادی ارائه کرد. بسیار جالب بود، هوشمندانه، تا ریزترین جزئیات جویده می شد. من همچنین ادبیات زیادی خواندم، ویدیوها را تماشا کردم و در دوره «برنامه‌نویسی گروهی» نمچینسکی ثبت‌نام کردم. اساساً این کارآموزی مانند یک شغل بود، اما به ما دستمزد نمی دادند. ما در حال نوشتن یک سیستم CRM بودیم، ما مربی خودمان را داشتیم. همه چیز مثل یک کار معمولی بود: وظایف، جلسات 3 بار در هفته. در این پروژه احساس کردم که به طور عادی شروع به پیشرفت کرده ام. علاوه بر کارآموزی، خودم هم درس می خواندم. به خاطر بچه کوچک امکان نشستن در خانه وجود نداشت، به کتابخانه رفتم. یک میز، یک پریز و وای فای رایگان وجود داشت. هیچ کس دخالت نکرد، فقط بازنشستگان برای خواندن روزنامه می رفتند. گاهی عصرها هم در خانه درس می خواندم. به طور کلی، تمام زمستان را برای مطالعه به کتابخانه می رفتم، زیرا می دانستم چه کاری باید انجام دهم. اگرچه خیلی ها می گفتند: "چرا نشستی، برو دنبال کار، خانواده داری، بچه." "پنهان" کمک زیادی کرد. در طول تمرینات فشرده، در چندین مصاحبه شرکت کردم. یک مصاحبه با بخش فناوری اطلاعات یک بانک و دیگری با یک شرکت قهوه ساز بود. جایی مرا نبردند، جایی که خودم آن را دوست نداشتم.

"اگر کار را دوست ندارید، حقوق بالا کمکی نمی کند"

یک روز به وب سایت JavaRush رفتم و با تبلیغاتی روبرو شدم که نشان می دهد این شرکت به دنبال یک جاوا جونیور است. من رزومه ام را فرستادم و برای مصاحبه دعوت شدم. مرحله اول با استخدام کننده بود، سپس مصاحبه فنی با مدیر و سپس با مدیر. من به همه سوالات درست پاسخ ندادم، فکر می کنم 80 درصد، اما این قطعی نیست. و مرا استخدام کردند. در ابتدا سازگاری، آشنایی با پروژه، راه اندازی نرم افزار وجود داشت. در ابتدا مشغول تصحیح وظایف نوشته شده قبلی برای کوئست ها بودم، سپس خودم شروع به نوشتن وظایف و بازی کردم. الان دارم روی قسمت سرور کار میکنم. نوشتن مشکلات جدید کار خلاقانه ای است. پیاده سازی آن خیلی سخت نیست، به سختی می توان به آن دست یافت. وقتی اولین قرنطینه شروع شد (قفل در بهار 2020 - ویرایش)، هدف ما تکمیل 20 کار برای هر فرد بود. یادم می آید در خانه نشسته بودم و در اتاق راه می رفتم و نمی توانستم چیزی به ذهنم برسم. مواقعی بود که در یک روز 6 مشکل و روز دوم 1-2 مشکل داشتم. در کارم هم توسعه Back-end، کار با پایگاه داده و هم ایجاد کارهای جدید و بهبود کارهای قدیمی را دوست دارم. قبل از قرنطینه، برنامه نویسی جفتی را در دفتر تمرین می کردیم. 2-3 نفر پشت یک کامپیوتر نشستند، یکی کد را نوشت، بقیه به او گفتند که چه بنویسد. سپس آنها تغییر کردند. این یک تمرین جالب است، شما از همکاران خود چیزهای زیادی یاد می گیرید. برای کسانی که قصد دارند توسعه دهنده شوند، می خواهم بگویم که اگر کار را دوست ندارید، دستمزد بالا کمکی نمی کند. من عاشق کارم هستم. من عاشق احساس بعد از حل مشکلی هستم که مدت طولانی روی آن نشسته اید. سپس بالهای من فقط رشد می کنند. به همین دلیل توسعه می‌دهم. کمی بیشتر در مورد انگیزه یکی از دوستانم که در یک کارخانه کار می کرد می خواست تستر شود. من به آنها گفتم که به عنوان یک توسعه دهنده و در مورد مطالعه JavaRush کار می کنم. او یک اشتراک سالانه خرید، دوره آموزشی را به پایان رساند و اکنون به عنوان یک نوجوان کار می کند. دوستان دیگر هم تلاش کردند، اما فقط یک نفر به پایان رسید. او انگیزه واقعی داشت، او واقعاً می خواست شغلش را تغییر دهد.

نکاتی برای یک توسعه دهنده مبتدی:

  1. بهتر است آن را بفهمیم تا از دست دادن.

    موضوع را سطحی مرور نکنید. بهتر است کمی بیشتر وقت بگذارید و آن را بفهمید تا اینکه از آنجا پرواز کنید و نفهمید که چگونه چیزی کار می کند. هیچ جادوی وجود ندارد: همه چیز همانطور که باید کار کند کار می کند.

  2. سعی کنید حواس پرت نشوید.

    اگر تصمیم به مطالعه دارید، بهتر است حداقل ۲ تا ۳ ساعت در روز را به مطالعه اختصاص دهید. برای اینکه حواس شما پرت نشود، تلفن باید خاموش شود - این به شما کمک می کند تا به طور معمول در یک کار یا موضوع جدید غوطه ور شوید.

  3. کتاب های تئوری جاوا را بخوانید.

    من می توانم چندین کتاب را توصیه کنم:

    • "یادگیری جاوا (Head First Java)" توسط کتی سیرا و برت بیتس.
    • «فلسفه جاوا» اثر بروس ایکل.
    • «جاوا. راهنمای کامل» نوشته هربرت شیلد.
    • «جاوا. کتابخانه یک حرفه ای» نوشته کی هورستمن.

  4. یک پروژه حیوان خانگی بسازید.

    در طول مصاحبه، مهم است که نشان دهید حداقل تجربه کاری دارید. حتی اگر اینها پروژه های آزمایشی باشند، حتی پروژه های ناتمام، مهم است که نشان دهید کاری انجام داده اید.

  5. انگلیسی یاد بگیر.

    انگلیسی بلد نبودن بهتر از ندانستن است :) حداقل برای مطالعه مستندات فنی به آن نیاز دارید... من یک مصاحبه را به دلیل دانش کم زبان انگلیسی شکست خوردم.

  6. پیگیر باش

    اگر چیزی برای شما روشن نیست سؤال بپرسید. حتی اگر فکر می کنید سوالات احمقانه هستند. نکته اصلی این است که همه چیز را برای خود در قفسه ها قرار دهید.

نظرات
TO VIEW ALL COMMENTS OR TO MAKE A COMMENT,
GO TO FULL VERSION