JavaRush /وبلاگ جاوا /Random-FA /هدف تعیین کنید، برنامه ریزی کنید. آن را دنبال کنید و موفق...
Евгений
مرحله
Москва

هدف تعیین کنید، برنامه ریزی کنید. آن را دنبال کنید و موفقیت تضمین شده است

در گروه منتشر شد
من بلافاصله به جایگاه توسعه دهنده ارشد جاوا نرسیدم. اول از همه، شایان ذکر است که من از دانشکده حقوق فارغ التحصیل شدم. در دوران تحصیل به ما پاسکال یاد می دادند، اما من مطلقاً به آن علاقه ای نداشتم و در کلاس شرکت نکردم. من به عنوان مدیر طبقه فروش در یک فروشگاه زنجیره ای لوازم الکترونیکی معروف کار می کردم. من فکر می کردم که برنامه نویسی مطلقاً برای من نیست. من حاضر نیستم شب ها پشت کامپیوتر بنشینم و سلامتی و بینایی ام را خراب کنم. من می خواستم در سالن خودم به یک مدیر تبدیل شوم و در نهایت مدیر شوم. اما تمام افکارم در مورد شغل در دوران سربازی ام ناپدید شد. وقتی برگشتم، نمی‌دانستم چه کار کنم و تا چند سال بعد هرجا که می‌توانستم کار می‌کردم. من پیک، ساقی، کارگر انبار و ... بودم. زمانی که در انباری نشسته بودم شروع به درک حماقت وجودم کردم. فقط چند ساعت کار واقعی در هفته وجود داشت؛ بقیه زمان را به حال خودم رها می کردند. هیچ کس مرا تماشا نمی کرد، من زمان را به بهترین شکل ممکن کشتم: سریال های تلویزیونی، بازی ها، کتاب ها. در یک نقطه متوجه شدم که من در حال پست شدن هستم، که این جاده به هیچ جا منتهی نمی شود. من دانش خاصی ندارم، در هیچ زمینه ای حرفه ای نیستم و با این سرعت تمام عمرم را صرف سکه ها خواهم کرد. من شروع به مطالعه بازار کردم، به دنبال منطقه ای بودم که برایم جالب باشد. که می توانم کاملاً در آن غوطه ور شوم و می توانم تمام زندگی ام را با آن پیوند دهم. در آن زمان اینترنت مملو از تبلیغات برای انواع دوره های برنامه نویسی بود که در آن داستان هایی از موفقیت موفق فارغ التحصیلان می درخشید. من به اطراف نگاه کردم و با JavaRush روبرو شدم . من این سایت را مطالعه کردم، داستان های افرادی که در اینجا تحصیل کردند را خواندم، ویدیوهای الهام بخش در مورد اینکه برنامه نویس بودن چقدر جالب است را تماشا کردم. اینکه بتوانید چیزی را با دستان خود بسازید که قبلاً وجود نداشته است. از این ایده الهام گرفتم و چشمانم روشن شد. ناگهان متوجه شدم که این حوزه را دست کم گرفته ام. برنامه نویسی مزایای زیادی دارد: حقوق عالی، توانایی کار از راه دور و ایجاد چیزی از خودتان. شما به یک متخصص مورد تقاضا در سراسر جهان تبدیل می شوید. و من نور را دیدم: برنامه نویسی دقیقاً همان چیزی است که من به آن نیاز دارم. هزینه اشتراک را پرداخت کردم و شروع به مطالعه کردم. یک روز رئیسی از کنارم گذشت. متوجه شد که من دارم چه کار می کنم، آمد و گفت: " جاوا تدریس می کنی؟ " جالب است، اما پیچیده است و مانع ورود زیاد است، بنابراین به زبان ساده‌تر توجه کنید: روبی، پایتون. به حرفش توجه نکردم و ادامه دادم. من خیلی دور نشدم، حل مشکلات روز به روز سخت تر شد و در سطح 4 دیگر متوجه نشدم که چه اتفاقی دارد می افتد. به دلیل پیچیدگی زبان یا عدم آمادگی من، علاقه به جاوا به سرعت از بین رفت. اما شور و شوق تغییر حرفه خشک نشده است. تصمیم گرفتم واقعاً چیز ساده تری را انتخاب کنم، به عنوان مثال 1C. من شروع به تماشای دوره های ویدیویی و بررسی شرایط مورد نیاز برای جای خالی در hh.ru کردم. متوجه شدم که وقتی برای اولین کارم درخواست بدهم و از من در مورد تجربه ام بپرسند، مطلقاً چیزی برای گفتن نخواهم داشت. تنها کاری که می توانم انجام دهم نشان دادن علاقه و تمایل به یادگیری و پیشرفت است. اما برای اینکه بی اساس نباشم، باید کارهایی را که قبلاً در این مسیر انجام داده بودم نشان می دادم. باید گواهینامه می گرفتم اولین گواهینامه من 1C Platform Professional بود. گواهینامه های سطح حرفه ای پایین ترین سطح صلاحیت هستند. این شامل 14 تست است، برای موفقیت آمیز بودن باید 12 را به درستی پاسخ دهید. دو هفته بعد من اولین پوسته زرد خود را دریافت کردم و بلافاصله شروع به آماده شدن برای آزمایش بعدی کردم - 1C Platform Specialist. Specialist Platform یک امتحان جدی است و از 5 وظیفه تشکیل شده است. وظایف بسیار حجیم و پیچیده هستند. پس از گذراندن، در مقابل بازرس چک از خود دفاع می کنید. شما 5 ساعت فرصت دارید تا تصمیم بگیرید. آمادگی شما برای امتحان باید به گونه ای باشد که پس از خواندن شرایط مشکل، از قبل راه حل را بدانید، زیرا زمان کافی برای تایپ کد وجود ندارد. همین که شروع به آماده شدن کردم، به من اطلاع دادند که انباری که در آن کار می کردم در حال حرکت است. من وقت نداشتم گواهینامه دوم را آماده کنم و بگذرانم، بنابراین شروع به جستجوی کار کردم. من رزومه را به هر جایی که می توانستم فرستادم، اما تقاضا برای برنامه نویسان بدون تجربه بسیار کم است. من به یک مصاحبه با یک فرنچایز معروف 1C، First Bit دعوت شدم. این شرکت به این دلیل مشهور است که تازه واردان آنها "کثیف ترین" و کم دستمزدترین کارها را انجام می دهند - تحویل جعبه دیسک ها، نصب برنامه 1C Enterprise بر روی ماشین های مشتری، مشاوره به مشتریان در مورد برخی مسائل جزئی و غیره. هر چیزی، فقط برنامه نویسی نمی کند. . این را فهمیدم اما چاره ای نبود. در مصاحبه تاثیر بسیار خوبی گذاشتم. در مورد اینکه واقعاً می‌خواهم کدنویسی کنم، گفتم که سخت درس می‌خواندم، قبلاً گواهینامه اولم را دریافت کرده بودم و برای دومی آماده می‌شدم. اشتیاق و اشتیاق من به کدنویسی شنیده شد و چند روز بعد دوباره با من تماس گرفتند و نقش یک برنامه نویس جوان در دفتر را بدون مسافرت در تیم توسعه به من پیشنهاد دادند. من از دعوت فوق العاده خوشحال شدم و بلافاصله آن را پذیرفتم. به من 35 هزار حقوق آزمایشی دادند. اما قبل از اینکه حتی به مدت دو هفته در آنجا کار کنم، پیشنهادی برای یک موقعیت مشابه - نه یک حق امتیاز، - به من پیشنهاد شد. و رفتم سمتشون اولین بار بسیار سخت بود، من از کارهایی که بر دوش من افتاد شوکه شدم. من انتظار نداشتم که حل فوری چنین مسائل مهم و پیچیده ای به من سپرده شود. البته کد من بررسی شد و همکارانم به هر نحو ممکن به من کمک کردند. وقتی دوره آزمایشی من به پایان رسید، تصمیم گرفتم در مورد چشم انداز رشد با مدیرم صحبت کنم. ما توافق کردیم که وقتی آن گواهی تخصصی پلت فرم بسیار پیچیده را دریافت کردم، حقوقم افزایش یابد. و به آماده سازی که رها کرده بودم برگشتم. هدفم این بود که 2.5 ماه دیگه گواهینامه بگیرم. آماده سازی را به مراحل دو هفته ای تقسیم کردم. 6 هفته برای 3 مشکل اول، 2 هفته برای 4 و 5 و 2 هفته دیگر برای حل تمام بلیط ها به طور کامل. هفته اول که دوره ای را در یوتیوب در مورد اولین مشکل تماشا کردم، تقریباً چیزی متوجه نشدم، اما سعی کردم آن را حل کنم. راه حل های آماده را نگاه کردم و تکرار کردم. سپس سعی کردم آن را از حافظه بازتولید کنم. هفته دوم دوباره همان دوره را تماشا کردم و از قبل متوجه شدم که سخنرانی در مورد چیست. برای رسیدن به مهلت مقرر، نیاز به مطالعه فشرده تری داشتم. صبح از خواب بیدار شدم و 2 ساعت قبل از کار به این کار اختصاص دادم و تقریباً تمام عصر را بعد از کار سپری کردم. در محل کار، هر وقت یک دقیقه رایگان داشتم، دوره ها را تماشا می کردم و مقاله می خواندم. بعد از دو هفته، من قبلاً می توانستم اولین مشکل بلیط را به تنهایی حل کنم. من متوجه شدم که پیشرفت وجود دارد و از آنجایی که از قبل می دانم چگونه یک مشکل را حل کنم، می توانم همه چیز را حل کنم، این فقط یک مسئله زمان است. و در آزمون ثبت نام کردم. من مسائل 2 و 3 را به طور مشابه مطالعه کردم. وقت آزادم را صرف هر چیزی که برای امتحان درس نمی خواندم را متوقف کردم. و بعد از 1.5 ماه تمرین شدید، مغزم آنقدر پر بار شد که شروع به مشکل خواب کردم. وقتی دراز کشیدم مغزم از خاموش شدن امتناع کرد. متوجه شدم شب از خواب بیدار شدم و مشکلات سرم را حل کردم و تا صبح نخوابیدم. ضرب الاجل نزدیک می شد. تمرینات سرعت را شروع کردم. اولین تلاش من حدود 7 ساعت طول کشید. این خوب نبود و تصمیم گرفتم هر روز آخر هفته یک بلیط کامل و هر روز هفته یک مشکل از بلیط را حل کنم. در عرض دو هفته توانستم مهارت های خود را تقویت کنم و راه حل بلیط را به حالت خودکار برسانم. دیگه فکر نکردم فقط کد رو تایپ کردم. و در امتحان اولین نفری بودم که کار را قبول کردم. من آن را در 4.5 ساعت تکمیل کردم که 1 ساعت آن صرف حل یک مشکل غیر پیش پا افتاده شد. من در طول آماده شدنم با چنین چیزی برخورد نکردم و همانطور که بعداً متوجه شدم، از همه مشکلات احتمالی که در امتحان به وجود آمد، سخت ترین بود. رتبه "خوب" به من داده شد. وقتی از ساختمان مرکز آموزشی محل برگزاری آزمون خارج شدم، بلافاصله رزومه ام را با یک کاغذ زرد تازه به روز کردم. در آن زمان، من قبلاً 3 گواهینامه سطح "حرفه ای" و اولین سطح "تخصصی" داشتم. روز بعد، مدیر را با این واقعیت خوشحال کردم که اکنون صاحب این گواهی هستم. مدرکی که هیچ یک از همکارانم نداشتند. مدیر، به نوبه خود، من را با افزایش حقوق به 50 هزار "خوشحال" کرد. به این نتیجه رسیدم که همه رنج‌های من سزاوار بیشتری هستند و تصمیم گرفتم به تنهایی به دنبال پیشنهادات در بازار کار باشم. وقتی رزومه خود را باز کردم، مدتها شک داشتم که چه انتظاراتی از حقوق باید مشخص شود. بعد از مشورت با همسرم وارد 100k شدم. واقعاً انتظار نداشتم که اینقدر زیاد به دست بیاورم بالاخره من فقط شش ماه سابقه کار دارم و تنها مدرک معتبر. بلافاصله با من تماس گرفتند و پس از پرسیدن چند سوال فنی تلفنی، مرا برای مصاحبه در دفتر دعوت کردند. آنها همچنین از من پرسیدند که دلیل این کم بودن توقعات حقوقی چیست؟ از این سوال کمی تعجب کردم اما اهمیتی به آن ندادم. قرار شد مصاحبه در همان روز برگزار شود. من رسیدم و حدود 3 ساعت را در دفتر سپری کردم و مشکلات را حل کردم و به سؤالات مصاحبه کننده پاسخ دادم. در نهایت بلافاصله به من پیشنهاد کار داد. همه چیز برای من مناسب بود، من چانه زنی نکردم، حقوق من 125 هزار به علاوه پاداش های اجباری بود، در مجموع 150 هزار. بنابراین، من تنها شش ماه پس از نوشتن "سلام جهان!" . دو ماه بعد، ایمیلی از JavaRush دریافت کردم که به من یادآوری می کرد که آموزش را رها کرده ام. آن موقع بود که به یاد آوردم همه چیز چگونه شروع شد و چرا انجام شد. زبان 1C به من اجازه نداد به مهمترین چیز برسم - در سراسر جهان مورد تقاضا بود. من می خواستم این فرصت را داشته باشم که برای مشتریان خارجی کار کنم؛ عملاً هیچ کس به 1C در خارج از روسیه نیاز ندارد. من به دو عامل وابسته ماندم: از روسیه و خود 1C. و اگر برای یک چیز اتفاقی بیفتد، شغل و درآمد خوبم را از دست خواهم داد. تصمیم گرفته شد آموزش در JavaRush از سر گرفته شود. پس از تجزیه و تحلیل این سایت، یک برنامه آموزشی تهیه کردم و ضرب الاجل تعیین کردم. من به پروژه های واقعی نیاز داشتم که بتوانم در مصاحبه نشان دهم. یک کارآموزی از JavaRush می تواند چیزی مشابه را ارائه دهد، که شامل کار بر روی پروژه ای بسیار نزدیک به پروژه واقعی با استفاده از فناوری های مدرن است. دوره کارآموزی 4 بار در سال برگزار می شود، دوره بعدی کمتر از 2 ماه بود. برای رسیدن به آنجا، باید به سطح 35 برسید و کار مقدماتی را حل کنید. 2 ماه برای تکمیل الزامات از ابتدا بسیار کوتاه است. اگر این کارآموزی را از دست دادید، دوره بعدی 5 ماه دیگر شروع می شود. به علاوه 3 ماه برای تکمیل آن - من حاضر نبودم تغییر موقعیت خود را از توسعه دهنده 1C به جاوا به مدت 8 ماه به تعویق بیندازم. تصمیم گرفته شد که بیشتر فشار بیاوریم و نفر بعدی را بگیریم. من از قبل می دانستم چگونه آماده شوم. تمام وقت آزاد من دوباره به این سمت رفت. من قبلاً سابقه ای داشتم، حالا وظایف به سختی قبل به نظر نمی رسید. و در عرض 1.5 ماه موفق شدم به سطح 35 برسم و یک هفته دیگر تکلیف مقدماتی را حل کنم. من برای دوره کارآموزی قبول شدم. این آموزش شامل 11 ماژول، یک ماژول در هفته بود. حجم کار بسیار زیاد بود؛ من باید هر روز یک سری فناوری های جدید را یاد می گرفتم. مغزم تند تند می زد. در هفته هشتم بدون اینکه منتظر پایان دوره کارآموزی باشم، شروع به جستجوی کار کردم. این روند زمان زیادی نگرفت و در عرض یک هفته چندین پیشنهاد برای اولین کارم به عنوان برنامه نویس جاوا دریافت کردم. من جالب ترین شرکت را با جدیدترین پشته فناوری برای خود انتخاب کردم. آنها 120 هزار حقوق پیشنهاد کردند. اکنون من یک توسعه دهنده ارشد جاوا با درآمد عالی هستم. من چندین پروژه جالب تکمیل شده در دست دارم که به من به عنوان یک متخصص رشد بسیار خوبی داده است. حتی اکنون نیز هرگز از یادگیری چیزهای جدید و پیشرفت حرفه ای دست نمی کشم. برنامه نویسی کاملا مرا جذب کرد. معلوم شد آنقدر "مال من" است که قبلاً نمی توانستم آن را تصور کنم. بالاخره از کارم و کاری که انجام می دهم لذت می برم. نکته اصلی این است که یک هدف تعیین کنید، برنامه ریزی کنید و آن را دنبال کنید. اکنون به هدفم رسیده ام و اکنون زمان آن رسیده است که هدف جدیدی داشته باشم.
نظرات
TO VIEW ALL COMMENTS OR TO MAKE A COMMENT,
GO TO FULL VERSION